صائب تبریزی (غزلیات)/زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد
ظاهر
زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد | زان موم بیندیش که عنبر شده باشد | |||||
امید گشایش نبود در گره بخل | زان قطره مجو آب که گوهر شده باشد | |||||
بنشین که چو پروانه به گرد تو زند بال | از روز ازل آنچه مقدر شده باشد | |||||
موقوف به یک جلوهی مستانهی ساقی است | گر توبهی من سد سکندر شده باشد | |||||
جایی که چکد باده ز سجادهی تقوی | سهل است اگر دامن ما تر شده باشد | |||||
خواهند سبک ساخت به سر گوشی تیغش | از گوهر اگر گوش صدف کر شده باشد | |||||
زندان غریبی شمرد دوش پدر را | طفلی که بدآموز به مادر شده باشد | |||||
لبهای میآلود بلای دل و جان است | زان تیغ حذر کن که به خون تر شده باشد | |||||
هر جا نبود شرم، به تاراج رود حسن | ویران شد آن باغ که بیدر شده باشد | |||||
در دیدهی ارباب قناعت مه عیدست | صائب لب نانی که به خون تر شده باشد |