صائب تبریزی (غزلیات)/از روی نرم، سرزنش خار میکشم
ظاهر
از روی نرم، سرزنش خار میکشم | چون گل ز حسن خلق خود آزار میکشم | |||||
آزادهام، مرا سر و برگ لباس نیست | از مغز خود گرانی دستار میکشم | |||||
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب | از احتیاط دست به دیوار میکشم | |||||
آیینه پاک کردهام از زنگ قیل و قال | از طوطیان گرانی زنگار میکشم | |||||
نازی که داشتم به پدر چون عزیز مصر | در غربت این زمان ز خریدار میکشم | |||||
مژگان صفت به دیدهی خود جای میدهم | از پای هر که در ره او خار میکشم | |||||
از بس به احتیاط قدم مینهم به خاک | دست نوازشی به سر خار میکشم | |||||
صائب به هیچ دل نبود دیدنم گران | بار کسی نمیشوم و بار میکشم |