صائب تبریزی (غزلیات)/از جلوهی تو برگ ز پیوند بگسلد
ظاهر
از جلوهی تو برگ ز پیوند بگسلد | نشو و نما ز نخل برومند بگسلد | |||||
طفل از نظارهی تو ز مادر شود جدا | مادر ز دیدن تو ز فرزند بگسلد | |||||
دامن کشان ز هر در باغی که بگذری | از ریشه سرو رشتهی پیوند بگسلد | |||||
چون نی نوازشی به لب خویش کن مرا | زان پیشتر که بند من از بند بگسلد | |||||
این رشتهی حیات که آخر گسستنی است | تا کی گره به هم زنم و چند بگسلد؟ | |||||
در جوش نوبهار کجا تن دهد به بند؟ | دیوانهای که فصل خزان بند بگسلد | |||||
آدم به اختیار نیامد برون ز خلد | صائب چگونه از دل خرسند بگسلد؟ |