صائب تبریزی (غزلیات)/ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم
ظاهر
ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم | در کاسه سرنگونی، همچشم با حبابیم | |||||
با محتسب به جنگیم، از زاهدان به تنگیم | با شیشهایم یکدل، یکرنگ با شرابیم | |||||
آنجاکه میکشانند، چون ابر تر زبانیم | آنجاکه زاهدانند، لب خشک چون سرابیم | |||||
در گوش عشقبازان، چون مژدهی وصالیم | در چشم میپرستان، چون قطرهی شرابیم | |||||
با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم | بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم | |||||
آنجاکه گل شکفته است، شبنم طراز اشکیم | آنجاکه خار خشک است، چشم تر سحابیم | |||||
چون می به مجلس آید، از ما ادب مجویید | تا نیست دختر زر، در پردهی حجابیم | |||||
در پلهی نظرها، هرگز گران نگردیم | ما در سواد عالم، چون شعر انتخابیم |