شیدای گراشی (غزلیات)/«جهانی گشتهام جان جهانی کردهام پیدا»
ظاهر
«جهانی گشتهام جان جهانی کردهام پیدا» | خماریننرگسی شکردهانی کردهام پیدا | |||||
بتی لبقند و سیمینساعد و نسرینبناگوشی | بلورینساق و قامتخیزرانی کردهام پیدا | |||||
دلی دادم ز دست و دلربایی برگزیدستم | بتی شنگول و چینچینگیسوانی کردهام پیدا | |||||
سمنآغوش دلداری که از چاه زنخدانش | چو خضر آب حیات جاودانی کردهام پیدا | |||||
دهانش مختصر چون نقطه و من از دو گیسویش | چه خوب امشب مطوّل داستانی کردهام پیدا | |||||
مرا از سینه باید ساخت آماج خدنگ وی | که ماهی مهشکن ابروکمانی کردهام پیدا | |||||
خدنگ غمزه را زیبد که آماجش بود سینه | چو ترکی تیرمژگان ترکمانی کردهام پیدا | |||||
اگرچه پیرم ای زاهد نگر بر من که در پیری | چه دلکش ترکمان نورس جوانی کردهام پیدا | |||||
نشین شیدا و «صحبت» گیر با چنگ و نی و بربط | که شوخی دلکش و مژگانسنانی کردهام پیدا |