شرف/۴
نمرهٔ چهارم |
شهر ربیعالثانی ۱۳۰۰ |
در ماه صفرالمظفر که موکب منصور اعلیحضرت شاهنشاهی ایّدالله تعالی بنصره تشریف فرمای شکارکاه جاجرود بود در روز پنجشنبه هفدهم ماه مزبور کوه داغ بزرک مقابل ترقیان پلنک بزرکی شکار شست مبارک کردید و شرح آن را در روزنامهٔ مبارکهٔ ایران نمرهٔ پانصد و ششم درج نمودیم و اظهار داشتیم که این هفدهم پلنک است که اعلیحضرت اقدس همایون خلدالله مُلکه و سُلطانه بدست خسروانی صید فرمودهاند صفحهٔ اوّل روزنامه وضع آن صید و شکار را معلوم و آشکار میسازد
نوّاب مستطاب اشرف ارفع اعظم والا کامران میرزا نایبالسّلطنه امیرکبیر وزیر جنک
نوّاب مستطاب معظّم روز نوزدهم ذیقعدةالحرام سنهٔ هزار و دویست و هفتاد و دو متولّد شدند و در سال هزار و دویست و هفتاد و پنج بنیابت سلطنت دولت ابدآیت علّیه برقرار کردیدند در هزار و دویست و نود و هفت وزارت جلیله جنک باهتمامات حسنه ایشان واکذار و مفوض کشت و الٰی الآن این وزارتخانه معظمه و حکومت دارالخلافه باهره ناصری و ولایات مازندران و کیلان و غیرها بتوجهّات شاملهٔ ایشان منظم و مشمول است و جمیع امتیازات بزرک ایندولت جاوید عدّت علّیه را دار هستند ادامالله شوکته و اجلاله
بقیهٔ روزنامه سفر خیریت اثر شاهنشاهی دام مُلکه و سُلطانه بنمارستاق
روز شنبه چهاردهم در منزل اطراق شد کاغذها خوانده جواب و احکام به شهر نوشتیم امروز بواسطه زکام و سینه درد قدری کسالت داشتم شب را چون شب مولود حضرت صاحب الأمر عجلالله فرجه بود آتشبازی شد امین خلوت و حسینخان هم امشب آمدهاند
روز یکشنبه پانزدهم رفتیم بیورت سیاه پلاس باز زکام و کسالت باقی بود سوار شدیم همه حاضر بودند ساری اصلان و حسینقلیخان سرتیپ و امین خلوت و حسینخان به حضور رسیدند میرشکار کفت رودخانه ورارود خیلی آب دارد چون بنا بود از آنجا به نمارستاق برویم میرشکار را فرستادیم راه بلده را تعمیر کند که از آنجا بنمارستاق برویم آب امسال خیلی زیاد است رودخانه آب صاف زیادی از دره چهل بره میآید هیچ سال در این فصل از این دره اینقدر آب نمیآمد صحرای سیاه پلاس هم علف و کل داشت خلاصه وارد منزل شدیم
روز دوشنبه شانزدهم صبح برخاستم الحمدالله احوالم خیلی خوب بود امینالسّلطنه که مدّتی در شهر ناخوش بود خوب شده و آمده امروز وارد اینجا شده است بحضور آمد الی عصر بعضی نوشتجات وزارتخانها را خوانده جواب دادم دو ساعت بغروب مانده سوار شده اطراف اردو کردش کردیم چادرهای مردم تک تک در هم افتاده بود اسبها و قاطر و شتر و کوسفند در چرا بودند بیتماشا نبود کشیکچیباشی و امین خلوت و آقا مسیح و آقا شکور و غیره قرقی میانداختند بلدرچین میکرفتند بعد رفتیم بالای تپّه قدری نشسته دوربین انداختیم میرآخور که رفته بود ایلخی مادیان را به بیند آمد بالای تپه تعریف میکرد چند کرّه هم کرفته آورده بود یکی خیلی خوب بود دو پا سفید و کونه و پیشانی و دهن سفید آورده است که خودش تربیت کند خیلی خوب کرّه بود روز سه شنبه هفدهم صبح احوالم خیلی بهتر بود سوار شده رفتیم برای یورت چهل چشمه در اول دهنه لب رودخانه بنهار افتادیم جای کلزار باصفائی بود
بعد از نهار بشهر و غیره احکام زیاد نوشتیم غلامها بردند بعد سوار شده با امینالسّلطان و فرّاشباشی و غیره مختصراً رفتیم برای تشخیص یورت و چادر سراپرده جای بسیار خوبی تعیین شد در اوّل دهنه که الی حال آنجا نیفتاده بودیم بعد کردشکنان قدری بالاتر رفتیم بسیار بسیار باصفا بود همه جا چمن و کلهای مختلف یک بلدرچین زدم مسیوهیبنه دندانساز را دیدیم که کنار رودخانه پیاده شده بود ماهی بکیرد بعد کمکم مراجعت به منزل شد صحرا و هوا خیلی باصفا بود کوسفندها و بوی آویشن و سیاه چادرهای ایلات و شتر و الاغ و سایر حیوانات که در چَرا بودند خواندن قازالاق و غیره جلوه و تماشای خوبی و عالم بسیار خوشی داشت غروب وارد منزل شدیم امشب الحمدالله تعالی احوالم خوبست علیرضاخان سرهنک پسرآقاخان صمصامالدّوله مرحوم ایروانی هم این سفر آمده استبقیّه در نمرهٔ آتیه
در موقع عید مولود مسعود اعلیحضرت شاهنشاهی دام ملکه میرزا محمدحسین ادیب ملقب بفروغی رئیس دارالطّباعه مبارکه غزلی در تهنیت این عید مسعود عرض کرده در پیشکاه حضور مهرظهور مقدّس نهایت پسندیده و مستحسن افتاد و مقرّر شد در روزنامه شریف شرف درج شود چون در نمرههای پیش بسبب پیسوتکی اخبار ممکن نشد درینمحل نکاشته میشود هو هذا
باده در جام طرب یار ندیم است مرا | امشب از محتسب شهر چه بیم است مرا | |||||
در شب عید همایون شهنشه چه عجب | بزمی از غیرت فردوس نعیم است مرا | |||||
شحنه خام طمع کر بکمین است چه غم | شاهدی پختهتر از فکر حکیم است مرا | |||||
آفتابست عیان در دل شب زانکه بدست | ساغری چون کف موسای کلیم است مرا | |||||
عید را با می و معشوق مبارک کردن | همه دانند که این رسم قدیم است مرا | |||||
عید را هست شمیمی خوش و من نیز خوشم | تا دماغی تر از آن طرفه شمیم است مرا | |||||
کلرخان خاصه شب عید همه یار منند | با بتان الفت ریحان و نسیم است مرا | |||||
عید را وجهی اکر باید و نقدی شاید | کوهر شعر بجای زر و سیم است مرا | |||||
میدهم شعر و می غالیه بو میکیرم | وندرین داد و ستد سود عظیم است مرا | |||||
مادح عید شهنشاهم و با این همه فضل | برخلاف دکران قلب سلیم است مرا | |||||
چون فروغی خبرم هست ز اوصاف ملک | آکهی نیز از آن خلق کریم است مرا | |||||
هست از دولت مولود شهنشه کامشب | باده در جام طرب یار ندیم است مرا |
محمدحسن