شرف/۱۸

از ویکی‌نبشته

نمره هیجدهم

شهر جمادی‌الاخری ۱۳۰۱

این روزنامه شریفه ماهی یک نمره بطبع میرسد
قیمت نسخه یکقران سالیانه یک تومان و دو هزار دینار

 
 

جناب میرزا مهدیخان اعتضادالدّوله قاجار دولّو پسر مرحوم میرزا محمّدخان قاجار سپهسالار اعظم که علاوه بر این نسب جلیل بشرف مصاهرت سلطنت عظمی نیز نایلست در سنه یکهزار و دویست و هفتاد بنیابت کشیکچی‌باشیکری و خدمات کشیکخانه مبارکه منصوب کردید در سنه هزار و دویست و هفتاد و پنج مستقلاً بمنصب میرکشیکچی‌باشیکری دربار همایون برقرار و باعطای جبّه ترمه شمسه مرصّع مخلّع کردید در سال هفتاد و شش سوارهٔ قراپاپاق و ایرملو و چلبیانلو علاوه بر خدمات دیکر سپرده بجناب معزّی‌الیه کردیده و باعطای شمشیر مرّصع مفتخر شد در سنه هفتاد و هشت بمنصب سرتیپ اوّل و نشان و حمایل از آن درجه نایل و در هزار و دویست و هفتاد و نه بمنصب نیابت اوّل وزارت جنک و خدماتی که از طرف دولت بسپهسالار وزیر جنک محوّل و موکول بود سرافراز و منصوب کردید و یکقبضه قدّاره مرصع بمعزّی‌الیه مرحمت شد در سنه دویست و هشتاد سوارهٔ مهاجرین کلیّه ولایات را علاوه بر خدمات سایره بمعزی‌الیه واکذار و باعطای نشان تمثال همایون از درجه اوّل مفتخر شدند در هزار و دویست و هشتاد و یک بمنصب امیرتومانی داخل نظام و اعطای حمایل و نشان از این رتبه و سرداری شمسه مرصّع نایل و در سفر تشریف‌فرمائی موکب همایون بعراق عرب و تشرّف بزیارت عتبات عالیات معزّی‌الیه را باعطای حمایل آبی و خطاب جنابی که از امتیازات بزرک است سرافراز و بعد از مراجعت از اعتاب عالیات جناب ایشان را بلقب جلیل اعتضادالدّوله و منصب نبیل ایلخانی‌کری ایل جلیل قاجار ملقّب و مباهی فرمودند پس از چندی بحکومت قم و ساوه و شاهسون مامور کردیده بعد از سه سال احضار و باز بخدمات رکابی مشغول کردید در نود و پنج بحکومت قم و کاشان منصوب و مامور کردیده و اکنون نیز بحکومت قم و ساوه و شاهسون منصوب و پیوسته مصدر خدمات دولت و مشمول عواطف و مراحم بندکان اعلیحضرت همایون سلطنت و دارای همه نوع امتیازات بزرک دولتی میباشند

جناب مؤتمن‌السّلطنه

جناب حاجی میرزا محمّدرضای موتم‌السّلطنه پیشکار کلّ مملکت خراسان و وزیر دارالشّورای کبری که از چاکران لایق مؤتمن و خدّام کاردان ممتحَنْ دولت جاوید آیت است در سال هزار و دویست و هفتاد و هشت در حالی که مستوفی مالیه و محاسبات مملکت خراسان بود بمنصب استیفای دیوان اعلی سرافرازی حاصل نمود و در دویست و هشتاد و یک پیشکاری کلیّه امور مالیه و معاملات آن مملکت بعهدهٔ کفایت معزّی‌الیه مفوّض و در سنه هزار و دویست و هشتاد و چهار بلقب مستشارالملکی سرافراز شد و پس از چندی بخطاب جلیل جنابی نیز نایل آمد و همواره بوزارت مستقله آنمملکت منصوب و برقرار و متقلد این شغل و خدمت مهّم میبود در سال هزار و سیصد که موکب همایون تشریف فرمای ساحت خراسان شد دقایق دولتخواهی و مراتب حسن خدمت جناب معزی‌الیه کماهو حقه مشهود پیشکاه همایون شهریاری افتاده مورد الطاف شاهنشاهی آمد و بلقب جلیل مؤتمن‌السلطنه ملقب و در رکاب همایون علی بدارالخلافه و دربار همایون آمده باقتضای سلامت عقل و اصابت رأسی که پیوسته از معزّی‌الیه بمنصبه شهود رسیده بود معزّی‌الیه را در جزو وزرای شورای دولت منسلک و منصوب فرمودند که در اوقات حضور در دربار دولت بمجلس محترم دربار و دارالشورای دولت حاضر شده نتایج مفیدهٔ آرا و افکار صائبه خود را ظاهر سازد و اکنون در خراسان بشغل و منصب وزارت مشغول و همواره بتوجهات نظر و الطاف خاطر همایونی مشمول و دارای انواع امتیازات دولتی از نشان تمثال همایون و عصای مرصّع و انکشتری و سایر نشانهای افتخاری میباشد

بقیّه روزنامه سفر شاهنشاهی دام‌ملکه بنمارستاق

امروز باد زیاد آمد مخصوصاً این ذره نور و یوش وضعاً طوریست که همیشه مخل وزیدن باد است عصر بمنزل آمدیم روز پنجشنبه یازدهم صبح سوار شده کنار رودخانه کُمَُرود را کرفته سر بالا رفتیم حاصل اینجاها امسال خیلی خوب شده هیچ جا کمتر از تخمی ده تخم نداده است بعضی حاصل کندم که در دامنه کوه و زمین شِن‌زار کاشته بودند حالا رسیده و دِرَوْ شده بود ولی زراعت سایر اراضی از کنار رودخانه و زمین خاکی و چمن و غیره هنوز نرسیده و بقدر دَه بیست روز دیکر کار داشت که بموقع درو برسد و اغلبی هنوز سبز بود اوّل رسیدیم بده کُمَر که این رودخانه باسم آن معروفست اصل دِه در بغلهٔ کوه افتاده و خانوار زیادی دارد اشجار و باغات ده در دست چپ جاده واقعست دست راست روی تپه جلو ده بعضی از قبور اعرابست که در زمان فتح مازندران باینجاها آمده و مرده‌اند بالای قبر آنها مختصر آثاری هم داشت از اینجا کذشته نیمفرسنکی بالاتر رفتیم تمام عرض راه حاصل زراعت و آب و اشجار بید بود امّا راه صعبی دارد رسیدیم بده بردون که در وسط درّه تنکی واقعست دهی است آباد خانوار زیاد و عمارات خوب و اشجار بسیار دارد از این ده کذشته میرود به واترکلا که آخر آبادی این دره است از ده اوّل تا اینجا یکفرسخ راه است قدری از این ده کذشته و از پُل چوبی عبور نموده توی زراعت اسپرس آفتاب‌کردان زدند پیاده شده قدری استراحت کردیم از ده کمر درّه دارد قدری بالا میرود دهی دیکر نیز پیداست که اسمش را سراسب میکویند خلاصه تا دو ساعت بغروب مانده در آنجا توقف نموده صنیع‌الدّوله قدری روزنامه خواند بعضی نوشتجات و عرایض هم از شهر رسیده بود همه را ملاحظه نموده جواب نوشته فرستادیم دو ساعت بغروب مانده سوار شده بطرف منزل راندیم منزل درّه تنکی بود و همهٔ چادرها را نزدیک هم زده بودند

روز جمعه دوازدهم امروز باید بیوش برویم صبح برخاسته سوار شدیم امین‌السلطان و شجاع‌السّلطنه دم در سراپرده حاضر بودند چند نفر از صاحبمنصبان فوج مخبران شقاقی هم که تازه از فارس آمده بودند در اینجا بحضور رسیدند قدری با آنها صحبت کرده بعد راندیم همه جا از راه ساخته میرزا عبدالله‌خان آمدیم. راه را ببغلهٔ دست راست انداخته و الحق راه خیلی خوبی بنا کرده همه جا بقاعدهٔ مهندسی راه عریض محکم بی‌عیبی الی دو تا ساخته است اکر زراعت و حاصل مردم اهالی در زمین نباشد همه جای این راه را از کنار رودخانه هم میتوان رفت امّا محض اینکه خسارتی بزراعت مردم وارد نیاید راه را غدغن نمودیم ساخته‌اند خلاصه همه جا از راه بغله آمده تا رسیدیم بده یاسر که دست چپ درّه واقع و از آن منزل تا ده یاسر نیمفرسخ سنکین راه است چنانکه اشاره شد این قریه مال صدیق‌الدّوله و پسر حاجی وزیر که برادرزاده صدیق‌الدّوله باشد همیشه در این ده ساکنست به حضور آمد از یاسر تا یوش راه خیلی پست و بلندی و پرتکاههای سخت دارد که اکر ساخته نبود عبور از آن غیر ممکن بود یک کوره راهی هم از آن طرف درّه بود که اغلب سوارها و مردم از آن راه رفتند   بقیّه در روزنامه آتیه     محمدحسن