شاهنامه (تصحیح ژول مل)/رفتن فرنگیس با کیخسرو و گیو به ایران
ظاهر
رفتن فرنگیس با کیخسرو و گیو بایران
| چو این کرده شد برنهادند زین | بدآن بادپایان باآفرین | |||||
| فرنگیس ترگی بسر بر نهاد | برفتند هر سه بکردار باد | |||||
| سران سوی ایران نهادند گرم | نهانی چنان چون بود نرم نرم | |||||
| نماند این سخن یک زمان در نهفت | کس آمد بنزدیک پیران بگفت | ۷۷۵ | ||||
| که آمد از ایران سرافراز گیو | بنزدیک بیدار دل شاه نیو | |||||
| سوی شهر ایران نهادند روی | فرنگیس و شاه و یل جنگجوی | |||||
| چو بشنید پیران غمی گشت سخت | بلرزید برسان شاخ درخت | |||||
| همی گفت با دل که آمد پدید | سخن هر چه گوشم ز مهتر شنید | |||||
| چه گویم کنون پیش افراسیاب | مرا گشت نزدیک او تیره آب | ۷۸۰ | ||||
| ز گردان گزین کرد کلباد را | چو نستیهن گرد پولاد را | |||||
| بفرمود تا ترک سی صد سوار | برفتند گرد از در کارزار | |||||
| چنین گفت پیران بلشکر که هین | نخارید سرها ابر پشت زین | |||||
| سر گیو بر نیزه سازید گفت | فرنگیس را خاک باید نهفت | |||||
| ببندید کیخسرو شوم را | بد اختر پی او بر و بوم را | ۷۸۵ | ||||
| اگر آب بگذارد آن بد نشان | چه آرد بدین مرز و این سرکشان | |||||
| سپاهی برین گونه گرد و جوان | برفتند و بیدار دو پهلوان | |||||
| فرنگیس با رنج دیده پسر | بخواب اندر آورده بودند سر | |||||
| ز پیمودن راه و رنج شبان | جهانجوی را گیو بد پاسبان | |||||
| دو تن خفته و گیو با رنج و خشم | براه سواران نهاده دو چشم | ۷۹۰ | ||||
| ببرگستوان اندرون اسپ گیو | چنان چون بود ساز مردان نیو | |||||
| زره در بر و بر سرش بود ترگ | دل ارغنده و تن نهاده بمرگ | |||||