سنایی غزنوی (قصاید و قطعات)/ای لاف زنی که هر کجا هستی
ظاهر
ای لاف زنی که هر کجا هستی | قصه ز روزن و سرای آری | |||||
تا کی سوی من نه از ره غیرت | از بهر نظاره روی و رای آری | |||||
پندی بشنو که تا چو مخدومم | مختار شوی گر آن بجای آری | |||||
شو راستیی چو من به دست آور | تا چرخ چو من به زیر پای آری | |||||
برهی بریان هر جا که بود چاکر تست | طبق حلوا داماد و تو او را خسری | |||||
خوردنیهای جهان گر به شکم جمع شدند | همه گفتند که ای خواجه تو ما را پدری | |||||
ای همه نزهت و شادی و همه راحت و روح | کنیت تو نعم و نام تو شیخالطبری | |||||
چون به ملک اندر بر آرد گردی از مردان مرد | داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سری | |||||
تا از او فرزند زاید در جهان و وادهد | در مصاف اندر حسام و در نماز انگشتری |