سنایی غزنوی (قصاید)/پیش پریشان مکن از پی آشوب من
ظاهر
پیش پریشان مکن از پی آشوب من | زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن | |||||
ای ز رخت برده نور فر کلاه سپهر | وی ز لبت برده آب رنگ عقیق یمن | |||||
از لب تو شرم داشت مایهی مل در قدح | وز رخ تو بوی برد دایهی گل در چمن | |||||
جادوی استاد را پیش دو بادام تو | بسته شود پستهوار تیغ زبان در دهن | |||||
گردون هم عاشقست بر تو که هر صبحدم | در هوس روی تو پاره کند پیرهن | |||||
چون به دهانت رسید هیچ نبیند خرد | چون به میانت رسید بیش نماند سخن | |||||
در چمن روی تو غلتان غلتان رود | مردمک چشم من بر گل و بر یاسمن | |||||
ای ز لطف لعل تو چشمهی حیوان جان | وی به شرف کوی تو روضهی رضوان تن | |||||
ار چه نیارد برون همچو سنایی دگر | گردش این هفت مرد جنبش این چار زن | |||||
تا نشود چشم زخم خیز بگردان یکی | جان چو ما صدهزار گرد سر خویشتن | |||||
زان پس بر یاد او پردهی عشاق ساز | تن تننا تن تنن تن تننا تن تنن | |||||
ای که ز بس نازکی از تف روزه ترا | خشک شده سرو بن زرد شده نسترن | |||||
عیدی خواهی ز ما بیش زیادی مخواه | هیچ نباید ترا از من و مانند من | |||||
امشب وقت سحر پیش سپهر هنر | شعر سنایی بخوان زار نوایی بزن | |||||
عمدهی دیوان شاه نصرالله آنکه هست | وقت هنر مقتدی گاه سخن موتمن | |||||
با دم خلقش مجو مشک سیه از خطا | با سر کلکش مخواه در سپید از عدن | |||||
در شب میلاد او دایهی دولت چه گفت | آمد بانگ خروس «اذهب عنا الحزن» | |||||
پیش تک عزم او تنگ نماید زمین | پیش سر کلک او لنگ نماید زمن | |||||
حاسدش اندر رحم عمر بخورده چو شمع | پوست نبیند به جسم تا بنپوشد کفن | |||||
صبح زمانه فروز از پی بدخواه اوست | هم به زبان تلخ گوی هم به نفس تیغ زن | |||||
در طلب آبرو سوی درش خلق را | پای ستون سرست چشم دلیل بدن | |||||
آتش کلکش بدیل حل شده بیرون گریخت | سوی تکاب مسام خون دل نارون | |||||
دشمنش ار مرغوار سوی هوا بر پرد | چرخ تنوری شود محور چون باب زن | |||||
ای به سخا دست تو ابر سعادت فشان | وی به هنر کلک تو برق ستاره فگن | |||||
گر چه به گاه سخن در بچکانم همی | سود ندارد که من عرش بسنجم به من | |||||
هفت فلک را به طبع خاصه بر اهل هنر | رسم گرفته زدن خوی دغا باختن | |||||
نوبت آدم گذشت نوبت مرغان رسید | ورنه چه واجب کند این که به هر انجمن | |||||
زاغ فروشد ادب لک لک گوید اصول | چنگ سراید کلنگ سیم رباید زغن |