سلامان و ابسال/رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی
ظاهر
(رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی)
| چون پدر روی سلامان را بدید | وز فراق عمرکاه او رهید | |||||
| بوسهای رحمتش بر فرق داد | دست مهر از لطف بر دوشش نهاد | |||||
| کای وجودت خوان احسان را نمک | چشم انسان را جمالت مردمک | |||||
| ۸۹۰ | روضهٔ جان را نهال نو بری | آسمان را آفتاب دیگری | ||||
| باغ دولت را گل نو خاسته | برج شاهی را مه نا کاسته | |||||
| عرصهٔ آفاق لشکرگاه تست | سرکشان را روی در درگاه تست | |||||
| پای تا سر لایق تختی و تاج | نیست تخت و تاج را بی تو رواج | |||||
| تاج را مپسند بر فرق خسان | تخت را در زیر پای ناکسان | |||||
| ۸۹۵ | مُلک مِلک تست بستان مِلک خویش | ملک را بیرون مکن از سلک خویش | ||||
| دست ازین شاهد که داری باز کش | شاهی و شاهد پرستی نیست خوش | |||||
| دور کن حنّای این شاهد ز دست | شاه باید بود یا شاهد پرست | |||||