سلامان و ابسال/در صفت کمانداری و تیراندازی وی

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(در صفت کمانداری و تیراندازی‎ٔ وی)

  شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن  
  از کمان داران خاصّ اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان  
  بی‎مدد آن را بزه آراستی بانگ زه از گوشه‌ها برخاستی  
  دست مالیدی بر آن چالاک و چست تا بن گوشش کشیدی از نخست  
۵۳۰  گاه بنهادی سه پر مرغی بر آن ره سپر کردی بهنجار نشان  
  گر نشان بودی ازین فیروزه سفر نقطهٔ بی‎شک شدی آن نقطه صفر  
  ور کشادی تیر پرتابی ز شست بودیش خطّ افق جای نشست  
  گر نه مانع سختی گردون شدی از خط دور افق بیرون شدی  
  در سر تیرش نرستی از خطر گاه صید آهو بپا تیهو بپر  
۵۳۵  پی سوی مقصود بردی راست پا همچو طبع راست محفوظ از خطا