سلامان و ابسال/در صفت بزم و عیش‌سازی و سرود عشرت‌پردازی وی

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(در صفت بزم و عیش‌سازی و سرود عشرت‌پردازی‎ٔ وی)

۵۰۰  شب که از هر کار دل پرداختی با حریفان نرد عشرت باختی  
  بزمگاهی چون بهشت آراستی مطربان حور پیکر خواستی  
  چو دماغ او شدی از باده گرم بر گرفتی از میان جلباب شرم  
  گاه با قوّال دمساز آمدی با مغنّی نغمه پرداز آمدی  
  تن تنش را از لب شکّر شکن چون مسیحا جان در آوردی بتن  
۵۰۵  گه شدی همراه نائی ره سپر کردی از لبها نیش را نیشکر  
  بانگ نی را با شکر آمیختی گوش را شکّر بدامن ریختی  
  گاهی از چنگی گرفتی چنگ را تیز کردی سوزناک آهنگ را  
  فندق تر ریختی بر خشک تار در تر و در خشک افگندی شرار  
  گاهی از بربط چو طفل خوردسال در کنار خود بزخم گوشمال  
۵۱۰  نالهای دردناک انگیختی بالغان را از مژه خون ریختی  
  گاه می‎شد بلبل‎آوا در غزل گاه میزد دست در قول و عمل  
  هر شب اینش کار بودی تا سحر با حریفان اینچنین بردی بسر  
  چون تن از خواب سحر آسودیش بامدادان عزم میدان بودیش