پرش به محتوا

سلامان و ابسال/خاتمه کتاب سلامان و ابسال

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(خاتمهٔ کتاب سلامان و ابسال)

  جامی ای کرده بساط عمر طی در خیال شعر بودن تا بکی  
  همچو خامه چند باشی خام کار در سواد شعر پیچی نامه‌وار  
  موی تو شد در سیه‌کاری سفید رو سفیدی زین هنر کم دار امید  
  زآنچه گفتی وقت عذر آوردنست ورد خود استغفرالله کردنست  
۱۱۲۵  وقف استغفار کن نفس و نفس نفس را دار این نفس همراز و بس  
  زآب استغفار چون شستی دهان گو دعا و مدحت شاه جهان  
  مدح شاه کامران یعقوب بیگ فیض باران آمد و من تشنه ریگ  
  ریگ تشنه کی شود از آب سیر بر وداع او کجا باشد دلیر  
  چون بود سیری ازین آبم محال بر دعا بهتر بود ختم مقال  
۱۱۳۰  عالم از فیض نوالش تازه شد نوبت عدلش بلند آوازه شد  
  هر دمش جاه و جلالی تازه باد مدت ملکش برون ز اندازه باد  
 

تم ولله الحمد