پرش به محتوا

سلامان و ابسال/جواب گفتن سلامان پادشاه را

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(جواب گفتن سلامان بادشاه را)

  چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد  
  گفت شاها بندهٔ رای تو ام خاک پای تخت فرسای تو ام  
  هرچه فرمودی بجان کردم قبول لیکن از بی‎ صبری‎ء خویشم ملول  
۷۱۰  نیست از دست دل رنجور من صبر بر فرموده‌ات مقدور من  
  بارها با خویش اندیشیده‌ام در خلاصی زین بلا پیچیده‌ام  
  لیک چون یادم از آن ماه آمدست جان من در ناله و آه آمدست  
  تا فتاده چشم من بر روی او کرده‌ام رو از دو عالم سوی او  
  در تماشای رخ آن دلپسند نی نصیحت مانده بر یادم نه پند