دیوان حافظ/مرحبا طایر فرخپی فرخنده پیام
ظاهر
۳۱۰ | مرحبا طایر فرّخ پی فرخنده پیام | خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام | ۳۴۳ | |||
یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد | که ازو خصم بدام آمد و معشوقه بکام | |||||
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست | هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام | |||||
گل ز حد برد تنعّم نفسی رخ بنما | سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام | |||||
زلف دلدار چو زنّار همی فرماید | برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام | |||||
مرغ روحم که همی زد ز سر سدره صفیر | عاقبت دانه خال تو فکندش در دام | |||||
چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد | مَن لَه یقتل[۱] داءٌ دنف[۲] کیف ینام | |||||
تو ترّحم نکنی بر من مخلص گفتم | ذاک دعوای و ها انت و تلک الایّام | |||||
حافظ ار میل بابروی تو دارد شاید | ||||||
جای در گوشهٔ محراب کنند اهل کلام |
- ↑ چنین است در س ک ی و شرح سودی، بعضی نسخ: یقبل،
- ↑ چنین است در نخ س و شرح سودی: - این مصراع در عموم نسخ محرّف است و تصحیح واقعی آن بدست نیامد ولی بهمین نجو که فعلاً چاپ شده و مطابق شرح سودی است گویا اقرب صور بواقع باشد، و دنف بفتحین بیماری دائمی ملازم است و در اینجا صفت داراست و کلام بتقدیر تقدیم و تأخیر است یعنی من له داء و دنف یقتل کیف ینام یعنی کسی که او را بیماری دائمی کشندهایست چگونه تواند خوابیدن،