دیوان حافظ/مرا مهر سیهچشمان ز سر بیرون نخواهد شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
مرا برندی و عشق آن فضول عیب کند | دیوان حافظ از حافظ مرا مهر سیهچشمان ز سر بیرون نخواهد شد |
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد |
تصحیح: محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی |
۱۶۵ | مرا مهر سیهچشمان ز سر بیرون نخواهد شد | قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد | ۲۲۰ | |
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت | مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد | |||
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند | هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد | |||
خدا را محتسب ما را بفریاد دف و نی بخش | که ساز شرع ازین افسانه بیقانون نخواهد شد | |||
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم | کنار و بوس و آغوشش چگویم چون نخواهد شد | |||
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی | دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد | |||
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینهٔ حافظ | ||||
که زخم تیغ دلدارست و رنگ خون نخواهد شد |