دیوان حافظ/ما ز یاران چشم یاری داشتیم
ظاهر
| ۳۶۹ | ما ز یاران چشم یاری داشتیم | خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم | ۳۲۳ | |||
| تا درخت دوستی برکی دهد | حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم | |||||
| گفت و گو آیین درویشی نبود | ور نه با تو ماجراها داشتیم | |||||
| شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت | ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم | |||||
| گلبن حسنت نه خود شد دلفروز | ما دم همّت برو بگماشتیم | |||||
| نکتها رفت و شکایت کس نکرد | جانب حرمت فرو نگذاشتیم | |||||
| گفت خود دادی بما دل حافظا | ||||||
| ما محصّل بر کسی نگماشتیم | ||||||