دیوان حافظ/روشنی طلعت تو ماه ندارد
ظاهر
۱۲۷ | روشنی طلعت تو ماه ندارد | پیش تو گل رونق گیاه ندارد | ۱۴۸ | |||
گوشهٔ ابروی تست منزل جانم | خوشتر ازین گوشه پادشاه ندارد | |||||
تا چه کند با رخ تو دود دل من | آینه دانی که تاب آه ندارد | |||||
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت | چشم دریده ادب نگاه ندارد | |||||
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری | جانب هیچ آشنا نگاه ندارد | |||||
رطل گرانم ده ای مرید خرابات | شادی شیخی که خانقاه ندارد | |||||
خون خور و خامش نشین که آن دل نازک | طاقت فریاد دادخواه ندارد | |||||
گو برو و آستین بخون جگر شوی | هر که در این آستانه راه ندارد | |||||
نی من تنها کشم تطاول زلفت | کیست که او داغ آن سیاه ندارد | |||||
حافظ اگر سجدهٔ تو کرد مکن عیب | ||||||
کافر عشق ای صنم گناه ندارد |