دیوان حافظ/دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
ظاهر
۴۲۵ | دامن کشان همی شد در شَرب[۱] زرکشیده | صد ماه رو ز رشکش[۲] جیب قصب دریده | ۴۲۶ | |||
از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی | چون قطرهای شبنم بر برگ گل چکیده | |||||
لفظی فصیح[۳] شیرین قدّی بلند[۳] چابک | روئی لطیف[۳] زیبا چشمی خوش[۳] کشیده | |||||
یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده | شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده | |||||
آن لعل دلکشش بین وان خندهٔ دل آشوب | وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده | |||||
آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد | یاران چه چاره سازم با این دل رمیده | |||||
زنهار تا توانی اهل نظر میازار | دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده | |||||
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت | روزی کرشمهٔ کن ای یار برگزیده | |||||
گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ | بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده | |||||
بس شکر بازگویم در بندگیّ خواجه | ||||||
گر اوفتد بدستم آن میوهٔ رسیده |
- ↑ شَرب با شین مفتوحه و راء مهملّه ساکنه و در آخر باء موحّده بر وزن غرب جنسی باشد از کتّان رقیق که اغلب در مصر بافند و بزرگان و اکابر آنجا بر سر بندند حافظ گفته: دامن کشان همی شد الخ، جامی گفته: شرب زرکش پوشش اندام اوست (فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری)
- ↑ خ: عشقش.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ چنین است در نخ ق ر و عموم نسخ قدیمه بدون واو عاطفه بین صفات متوالیه، ولی در نسخ جدیده همه با واو عاطفه است.