دیوان حافظ/خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
ظاهر
۴۵۱ | خوش کرد یاوری فلکت روز داوری | تا شکر چون کنیّ و چه شکرانه آوری | ۴۴۶ | |||
آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست | گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری | |||||
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند | اقرار بندگی کن و اظهار چاکری | |||||
ساقی بمژدگانی عیش از درم در آی | تا یکدم از دلم غم دنیا بدر بری | |||||
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست | آن به کزین گریوه سبکبار بگذری | |||||
سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج | درویش و امن خاطر و کُنج قلندری | |||||
یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست | ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری | |||||
نیل مراد بر حسب فکر و همّتست | از شاه نذر خیر و ز تو توفیق یاوری | |||||
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی | ||||||
کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری |