دیوان حافظ/به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد
ظاهر
ایضاً له
| بگوش جان رهی منهئی ندا در داد | ز حضرت احدی لا اله الّا اللّه | |||||
| که ای عزیز کسی را که خواریست نصیب | حقیقت آنکه نیابد بزور منصب و جاه | |||||
| بآب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد | گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه | |||||