دیوان حافظ/این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
ظاهر
۴۶۶ | این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی | وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی | ۴۵۳ | |||
چون عمر تبه کردم چندانکه نگه کردم | در کنج خراباتی افتاده خراب اولی | |||||
چون مصلحتاندیشی دورست ز درویشی | هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی | |||||
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت | این قصّه اگر گویم با چنگ و رباب اولی | |||||
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست | در سر هوس ساقی در دست شراب اولی | |||||
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری | چون تاب[۱] کشم باری زان زلف بتاب اولی | |||||
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی | ||||||
رندیّ و هوسناکی در عهد شباب اولی |
- ↑ چنین است در اغلب نسخ خ: ناز