دیوان حافظ/الا ای طوطی گویای اسرار
ظاهر
| ۲۴۵ | الا ای طوطی گویای اسرار | مبادا خالیت شکّر ز منقار | ۲۴۵ | |||
| سرت سبز و دلت خوش باد جاوید | که خوش نقشی نمودی از خط یار | |||||
| سخن سربسته گفتی با حریفان | خدا را زین معما پرده بردار | |||||
| بروی ما زن از ساغر گلابی | که خواب آلودهایم ای بخت بیدار | |||||
| چه ره بود این که زد در پرده مطرب | که میرقصند با هم مست و هشیار | |||||
| از آن افیون که ساقی در می افکند | حریفانرا نه سر ماند نه دستار | |||||
| سکندر را نمیبخشند آبی | بزور و زر میسّر نیست این کار | |||||
| بیا و حال اهل درد بشنو | بلفظ اندک و معنیّ بسیار | |||||
| بت چینی عدوی دین و دلهاست | خداوندا دل و دینم نگه دار | |||||
| بمستوران مگو اسرار مستی | حدیث جان مگو با نقش دیوار | |||||
| بیمن دولت منصور شاهی[۱] | علم شد حافظ اندر نظم اشعار | |||||
| خداوندی بجای بندگان کرد | ||||||
| خداوندا ز آفاتش نگه دار | ||||||
- ↑ ق س: بیمن دولت سلطان غضنفر.