دیوان حافظ/الا ای آهوی وحشی کجایی
ظاهر
ایضاً له[۱]
| الا ای آهوی وحشی کجائی | مرا با تست چندین آشنائی | |||||
| دو تنها و دو سرگردان دو بیکس | دد و دامت کمین از پیش و از پس | |||||
| بیا تا حال یکدیگر بدانیم | مراد هم بجوئیم ار توانیم | |||||
| که میبینم که این دشت مشوّش | چراگاهی ندارد خرّم و خوش | |||||
| که خواهد شد بگوئید ای رفیقان | رفیق بیکسان یار غریبان | |||||
| مگر خضر مبارک پی درآید | ز یمن همّتش کاری گشاید | |||||
| مگر وقت وفا پروردن آمد | که فالم لا تذرنی فرداً آمد | |||||
| چنینم هست یاد از پیر دانا | فراموشم نشد هرگز همانا[۲] | |||||
| که روزی رهروی در سرزمینی | بلطفش گفت رندی رهنشینی | |||||
| که ای سالک چه در انبانه داری | بیا دامی بنه گر دانه داری | |||||
| جوابش داد گفتا دام دارم | ولی سیمرغ میباید شکارم | |||||
| بگفتا چون بدست آری نشانش | که از ما بینشانست آشیانش | |||||
| چو آن سرو روان شد کاروانی | چو شاخ سرو میکن دیدهبانی | |||||
| مده جام می و پای گل از دست | ولی غافل مباش از دهر سرمست | |||||
| لب سر چشمهٔ و طرف جوئی | نم اشکیّ و با خود گفت و گوئی | |||||
| نیاز من چه وزن آرد بدین ساز | که خورشید غنی شد کیسه پرداز | |||||
| بیاد رفتگان و دوستداران | موافق گَرْد با ابر بهاران | |||||
| چنان بیرحم زد تیغ جدائی | که گوئی خود نبودست آشنائی | |||||
| چو نالان آمدت آب روان پیش | مدد بخشش از آب دیده خویش | |||||
| نکرد آن همدم دیرین مدارا | مسلمانان مسلمانان خدا را | |||||
| مگر خضر مبارکپی تواند | که این تنها بدان تنها رساند | |||||
| تو گوهر بین و از خر مهره بگذر | ز طرزی کن نگردد شهره بگذر[۳] | |||||
| چو من ماهیّ کلک آرم بتحریر | تو از نون والقلم میپرس تفسیر | |||||
| روان را با خرد درهم سرشتم | وزان تخمی که حاصل بود کشتم | |||||
| فرحبخشی درین ترکیب پیداست | که نغز شعر و مغز جان[۴] اجزاست | |||||
| بیا وز نکهت این طیب امّید | مشام جان معطّر ساز جاوید | |||||
| که این نافه ز چین جیب حورست | نه آن آهو که از مردم نفورست | |||||
| رفیقان قدر یکدیگر بدانید | چو معلومست شرح از بر مخوانید | |||||
| مقالات نصیحت گو همین است | که سنگانداز هجران در کمین است | |||||
- ↑ چنین است عنوان عامّ این اشعار در عموم نسخ قدیمه بدون عنوان خاصّی ولی در نسخ دیده: «مثنویّات» یا «مثنوی».
- ↑ این بیت را فقط در ق دارد،
- ↑ چنین است در خ و در اغلب نسخ دیگر (?)، بعضی نسخ: بطرزی الخ، نص: بطرزی کو نگردد شهره بگذر،
- ↑ چنین است در عموم نسخ حاضره نزد اینجانب، و بظنّ غالب «جان» تحریف است و صواب «جانش» بسکون نون و شین باید باشد،