دیوان حافظ/اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی
ظاهر
۴۶۹ | اَتَتْ روائِحُ رَنْدِ الحمِیٰ[۱] وَ زادَ غرامی | فدای خاک در دوست باد جان گرامی | ۴۶۱ | |||
پیام دوست شنیدن سعادتست و سلامت | مَنِ[۲] المُبلّغ عنّی الی سُعاد سَلامی | |||||
بیا بشام غریبان و آب دیدهٔ من بین | بسان بادهٔ صافی در آبگینهٔ شامی | |||||
اذا تَغَرَّدَ عَن ذِی الأراک طائِرُ خَیرٍ | فلا تَفَّرَدَ عن رَوضِها اَنینُ حَمامی[۳] | |||||
بسی نماند که روز فراق یار سر آید | رَاَیتُ مِنَ هَضَباتِ الحِمیٰ قِبابَ خیام[۴] | |||||
خوشا دمی که درآئی و گویمت بسلامت | قَدِمتَ خَیر قُدُومٍ نَزَلتَ خَیرَ مَقامِ | |||||
بَعِدتُ منک و قد صرت ذائباً کَهِلالٍ[۵] | اگر چه روی چو ماهت ندیدهام بتمامی | |||||
وَ اِن دُعیتُ بِخُلدٍ و صِرتُ ناقِضَ عَهدٍ | فما تطیّب نفسی وَ مَا استَطابَ مَنَامی[۶] | |||||
امید هست که زودت ببخت نیک ببینم | تو شاد گشته بفرماندهیّ و من بغلامی | |||||
چو سلک در خوشابست شعر نغز تو[۷] حافظ | ||||||
که گاه لطف سبق میبرد ز نظم نظامی |
- ↑ چنین است در سودی، سایر نسخ: زند، یا: زید، و آن تصحیف است، - و رَند بفتح راء مهمله و سکون نون و در آخر دال مهمله نوعی درخت خوشبو است و گویند عود یا مورد برّی است، و حِمی بکسر حاء مهمله و فتح میم و در آخر الف که بصورت یاء نوشته میشود بمعنی قرقگاه است یعنی علفزاری که حکّام برای چرای چهارپایان خود از غیر منع کنند و اتّساعاً مطلق مواضعی که قرق و ممنوع از غیر باشد، و در عرف شعراء عرب غالباً بمعنی محل اقامت معشوق که دست هیچکس بدان نمیرسد استعمال میشود،
- ↑ مَن بفتح میم و کسر نون استفهامیّه است یعنی کیست که سلام مرا بسعاد برساند،
- ↑ اشعار عربی این غزل در اغلب نسخ فوقالعاده محرّف است و در نقل آن همه تحریفات و تصحیفات هیچ فایدهٔ متصوّر نیست و ما جهد کردیم که بظنّ غالب اقرب صور بواقع را از روی نسخ قدیمه نقل کنیم، تغرّد با غین معجمه فعل ماضی است از تغرّو بمعنی خوانندگی کردن طرب انگیز مرغان، و ذی الأراک بفتح الف بدون شبهه مخفّف «ذی الأراکه» است که نام موضعی است در یمامه (مراصد الاطّلاع)، و در مصراع دوّم فلا تفرّد با فاء ماضی دعائیّه است از تفرّو بمعنی تنها و یگانه شدن و یکسو گردیدن، و ضمیر مؤنث «روضها» راجع است بذی الأراک باعتبار بقعه یا بلده چنانکه در مورد وادی الاراک (غزل ۳۶۳) گفته شد، و انین بفتح الف بمعنی ناله و حمام بفتح حاء بمعنی کبوتر است، و حاصل معنی بیت آنکه هرگاه مرغ فرخندهٔ در ذی الأراک خوانندگی طرب انگیز کند نالهٔ حزین کبوتر من نیز از مرغزارهای آنجا یکسو و جُدا مباد،
- ↑ هضبات بفتحتین و ضاد معجمه جمع هضبه است بسکون ضاد بمعنی پشته و کوه گسترده بر زمین، و تفسیر حمی در بیت اوّل گفته شد، و قباب بکسر قاف جمع قبّه است بضمّ آن بمعنی گنبد و هر بناءِ گرد برآورده و مقصود اینجا هیئت مدوّر و گنبد گونهٔ خیمههاست،– یعنی چیزی نمانده که روزهای فراق یار بآخر رسد زیرا که من از کوههای منزلگاه معشوق از دور قبّههای خیمههائی را مشاهده میکنم،–
- ↑ یعنی دور شدم از تو و گداخته شدم مانند هلال،
- ↑ حاصل معنی بیت آنکه «اگر مرا ببهشت دعوت کنند در صورتیکه یعنی بشرط اینکه عهد دوستی را بشکنم هرگز نفس من بدان راضی نخواهد شد و هرگز خواب خوش برای من میسّر نخواهد گردید،– و ناگفته نگذریم که «استطاب» باین معنی در عربی متعدّی است و اینجا لازماً استعمال شده است و در همهٔ نسخ موجوده بهمین نحو است و توجیه این فقره برای من ممکن نشد،
- ↑ چنین است در ر، سایر نسخ: نظم خوب تو، یا: نظم پاک تو، یا: نظم شعر تو،