خاقانی (قصاید)/چشم بر پردهی امل منهید
ظاهر
چشم بر پردهی امل منهید | جرم بر کردهی ازل منهید | |||||
علت هست و نیست چون ز قضاست | کوشش و جهد را علل منهید | |||||
چون بنابود دل قرار گرفت | بود یک هفته را محل منهید | |||||
عمر کز سی گذشت کاسته شد | مهر بر عمر ازین قبل منهید | |||||
مه بکاهد چو زو دو هفته گذشت | عمر را جز به مه مثل منهید | |||||
شهد کز حلق بگذرد زهر است | نام آن زهر پس عسل منهید | |||||
رزق جستن به حیله شیطانی است | شیطنت را لقب حیل منهید | |||||
به توکل زیید و روزی را | وجه جز لطف لمیزل منهید | |||||
نامرادی مراد خاصان است | پس قدم در ره امل منهید | |||||
حرص بیتیغ میکشد همه را | پس همه جرم بر اجل منهید | |||||
رخت دل بر در هوس مبرید | مهر شه بر زر دغل منهید | |||||
خرد سخته را هوا مکنید | رطب پخته را دقل منهید | |||||
ای امامان و عالمان اجل | خال جهل از بر اجل منهید | |||||
علم تعطیل مشنوید از غیر | سر توحید را خلل منهید | |||||
فلسفه در سخن میامیزید | وآنگهی نام آن جدل منهید | |||||
وحل گمرهی است بر سر راه | ای سران پای در وحل منهید | |||||
زجل زندقه جهان بگرفت | گوش همت بر این زجل منهید | |||||
نقد هر فلسفی کم از فلسی است | فلس در کیسهی عمل منهید | |||||
دین به تیغ حق از فشل رسته است | باز بنیادش از فشل منهید | |||||
حرم کعبه کز هبل شد پاک | باز هم در حرم هبل منهید | |||||
ناقهی صالح از حسد مکشید | پایهی وقعهی جمل منهید | |||||
آنچه نتوان نمود در بن چاه | بر سر قلهی جبل منهید | |||||
مشتی اطفال نو تعلم را | لوح ادبار در بغل منهید | |||||
مرکب دین که زادهی عرب است | داغ یونانش بر کفل منهید | |||||
قفل اسطورهی ارسطو را | بر در احسن الملل منهید | |||||
نقش فرسودهی فلاطون را | بر طراز بهین حلل منهید | |||||
علم دین علم کفر مشمارید | هرمان همبر طلل منهید | |||||
چشم شرع از شماست ناخنهدار | بر سر ناخنه سبل منهید | |||||
فلسفی مرد دین مپندارید | حیز را جفت سام یل منهید | |||||
فرض ورزید و سنت آموزید | عذر ناکردن از کسل منهید | |||||
از شما نحس میشوند این قوم | تهمت نحس بر زحل منهید | |||||
گل علم اعتقاد خاقانی است | خارش از جهل مستدل منهید | |||||
افضل ار زین فضولها راند | نام افضل بجز اضل منهید |