خاقانی (قصاید)/عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین
ظاهر
عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین | گوهر دل خاک توست رد مکن ای نازنین | |||||
منتظران تواند مانده ترنجی به کف | رخش برون تاز هان، پرده برانداز، هین | |||||
کیست ز مردان که نیست تیغ تو را هم نیام؟ | کیست ز مرغان که نیست دام تو را هم قرین؟ | |||||
تاجوران را ز لعل طرف نهی بر کمر | شیر دلان را ز جزع، داغ نهی بر سرین | |||||
جلوهگر توست چرخ و اینک در کوی تو | میدود از شرق و غرب آینه در آستین | |||||
گوی گریبان تو چون بنماید فروغ | زرین پروز شود دامن روح الامین | |||||
ز آتش دلها صبا سوخته شد سر به سر | تا به سر زلف تو کرد گذر چین به چین | |||||
از طپش عشق تو در روش مدح شاه | خاطر خاقانی است سحر حلال آفرین | |||||
خسرو اقلیم گیر سرور دیهیم بخش | مهدی آخر زمان، داور روی زمین |