پرش به محتوا

خاقانی (قصاید)/عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین

از ویکی‌نبشته
خاقانی (قصاید) از خاقانی
(عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین)
  عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین گوهر دل خاک توست رد مکن ای نازنین  
  منتظران تواند مانده ترنجی به کف رخش برون تاز هان، پرده برانداز، هین  
  کیست ز مردان که نیست تیغ تو را هم نیام؟ کیست ز مرغان که نیست دام تو را هم قرین؟  
  تاجوران را ز لعل طرف نهی بر کمر شیر دلان را ز جزع، داغ نهی بر سرین  
  جلوه‌گر توست چرخ و اینک در کوی تو می‌دود از شرق و غرب آینه در آستین  
  گوی گریبان تو چون بنماید فروغ زرین پروز شود دامن روح الامین  
  ز آتش دلها صبا سوخته شد سر به سر تا به سر زلف تو کرد گذر چین به چین  
  از طپش عشق تو در روش مدح شاه خاطر خاقانی است سحر حلال آفرین  
  خسرو اقلیم گیر سرور دیهیم بخش مهدی آخر زمان، داور روی زمین