خاقانی (قصاید)/صبحدم آب خضر نوش از لب جام گوهری
ظاهر
صبحدم آب خضر نوش از لب جام گوهری | کز ظلمات بحر جست آینهی سکندری | |||||
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر | ریخت به هر دریچهای آقچه زر شش سری | |||||
غالیهسای آسمان سود بر آتشین صدف | از پی مغز خاکیان لخلخههای عنبری | |||||
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند | یوسف گرگ مست ما دعوی روز پیکری | |||||
گرچه صبوح فوت شد کوش که پیش از آفتاب | زان می آفتابوش یاد صبوحیان خوری | |||||
درده کیمیای جان، ز آتش جام زیبقی | طلق حلال پروران، طلق روان گوهری | |||||
طفل مشیمهی رزان، بکر مشاطهی خزان | حاملهی بهار از آن باد عقیم آذری | |||||
چون ز دهان بلبله در گلوی قدح چکد | عطسهی عنبرین دهد مغز چمانه از تری | |||||
رفت قنینه در فواق، از چه ز امتلای خون | راست چو پشت نیشتر خون چکدش معصفری | |||||
چنگی آفتاب روی از پی ارتفاع می | چنگ نهاده ربعوش بر بر و چهره برتری | |||||
چون نگهش کنی کند در پس چنگ رخ نهان | تا شوی از بلای او شیفتهی بلا دری | |||||
کرتهی فستقی فلک چاک زند چو فندقش | هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری | |||||
زهره ز رشک خون دل در بن ناخن آورد | چون سر ناخنش کند با رگ چنگ نشتری | |||||
چشم سهیل و ناخنه، ناخن آفتاب و نی | کاتش و قند او دهد با نی و باد یاوری | |||||
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت | اینت نسیم مشک پاش، اینت فقاع شکری | |||||
سال نوست ساقیا، نوبر سال ماتوئی | می که دهی سه ساله ده، کو کهن و تو نوبری | |||||
گاو سفالی اندر آر آتش موسی اندر او | تا چه کنند خاکیان گاو زرین سامری | |||||
می به سفال خام نوش، اینت چمانهی طرب | لب به کلوخ خشک مال، اینت شمامهی طری | |||||
تیغ فراسیاب چه؟ خون سیاوشان کدام؟ | در قدح گلین نگر، عکس گلاب عبهری | |||||
گنبد آبگینهگون نیست فرشته خوی و رو | سنگ بر آبگینه زن، دیو دلی کن ای پری | |||||
در قصب سه دامنی آستی دو برفشان | پای طرب سبک بر آر ارچه ز می گران سری | |||||
هفت طواف کعبه را هفت تنان بسندهاند | ما و سه پنج کعبتین، داو به هفده آوری | |||||
ما که و اختیار چه، کاین شجره است آن ما | بد پسران خانه کن، باد سران سرسری | |||||
از پس کنیت سگی چیست به شهر نام ما | درد کش ملامتی، سیم کش قلندری | |||||
لیک به دولت ملک بر ملکوت میرود | بهر عروس طبع ما نامزد سخنوری | |||||
خسرو کعبه آستان، ملک طراز راستین | کرده طراز آستین از ردی پیمبری | |||||
حیدر آسمان حسام، احمد مشتری نگین | رایض رای اسمان، صیقل جاه مشتری | |||||
در نفس مبارکش سفتهی راز احمدی | در سفن بلارکش معجز تیغ حیدری |