خاقانی (قصاید)/تا دل من دل به قناعت نهاد

از ویکی‌نبشته
خاقانی (قصاید) از خاقانی
(تا دل من دل به قناعت نهاد)
  تا دل من دل به قناعت نهاد ملک جهان را به جهان بازداد  
  دفتر آز از بر من برگرفت مصحف عزلت عوض آن نهاد  
  خسرو خرسندی من در ربود تاج کیانی ز سر کیقباد  
  نیز فریبم ندهد طمع و جمع نیز حجابم نشود بود و بار  
  تا چه کند مرد خردمند، آز تا چه کند باشه‌ی چالاک، باد  
  این همه هست و سبکی عمر من رفت و مرا تجربه‌ها اوفتاد  
  کافرم ار ز آدمیان دیده‌ام هیچ کسی مردم و مردم نهاد  
  این نکت از خاطر خاقانی است شو گهری دان که ز خورشید زاد