خاقانی (قصاید)/آن مه نو بین که آفتاب برآورد
ظاهر
آن مه نو بین که آفتاب برآورد | غنچهی گل بیم که نوبهار درآورد | |||||
از افق صلب شاه بین که مه نو | آمد و عید جلال بر اثر آورد | |||||
ماه نو از فلک به منزل نه ماه | شاه زمین را به نورهان ظفر آورد | |||||
در طبق آفتاب چون مه نو دید | صبح دم از اختران نثار زر آورد | |||||
زآنکه ملک بوالمظفر آدم ثانی است | قدرت او شیث مشتری نظر آورد | |||||
زآنکه شه مشرق است نوح زمانه | دولت او سام اسمان خطر آورد | |||||
بخت که سیارهی سعادت شاه است | یوسف تازه نگر که از سفر آورد | |||||
جوهر اسفندیار وقت به گیتی | بهمن کسری فش و قباد فر آورد | |||||
عنصر نوشین روان عهد به عالم | هرمز دولت طراز تاجور آورد | |||||
شاه محمد جلالت است و به تایید | چرخ ز صلبش محمدی دگر آورد | |||||
جان فریبرز ازین شرف طرب افزود | ذات منوچهر ازین خبر بطر آورد | |||||
کوه جلالت چو داد گوهر دریا | گوهر آن کوه بیشتر گهر آورد | |||||
بحر سعادت چو داد عنبر سارا | عنبر آن بحر شادیی به سر آورد | |||||
زهره همه تن زبان نمود چو خورشید | مژدهی دولت به شاه دادگر آورد | |||||
شاه سلیمان نگین به مژده نگین داد | یعنی بلقیس مملکت پسر آورد | |||||
وارث جم اخستان که چرخ به رزمش | چون صف مور از ملائکه حشر آورد | |||||
در کمر عمر شاه دست بقا داد | کایزد از اجرام دست آن کمر آورد | |||||
آیت تایید باد کز پی مدحش | خاطر خاقانی آیت هنر آورد | |||||
ز آن فلکی کو بنات نعش همی زاد | سعد سعودش سماک نیزه درآورد | |||||
شاه جهان ابر ذات و بحر صفات است | ز آن صدف ملک ازو چنین گهر آورد |