خاقانی (غزلیات)/یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
ظاهر
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است | بر هلالش نقط از شب چه خوش است | |||||
دهنش حلقهی تنگ زره است | نقطه بر حلقهی مرکب چه خوش است | |||||
مه سپر کرده و شب ماه سپر | به سپر برزده کوکب چه خوش است | |||||
بر لبش خال ز گازم اثر است | اثر گاز بر آن، لب چه خوش است | |||||
زلف دستارچه و غبغب طوق | زیر دستارچه غبغب چه خوش است | |||||
گوشوارش به پناه خم زلف | خوشه در سایهی عقرب چه خوش است | |||||
دل در آن زلف معنبر چه نکوست | مرغ در دام معقرب چه خوش است | |||||
پشت دست آینهی روی کند | او بدان آینه معجب چه خوش است | |||||
سنبلش لرزد و گل خوی گیرد | آن خوی و لرزهی بیتب چه خوش است | |||||
بر درش حلقه بگوشم چو درش | از در آن ناله مرتب چه خوش است | |||||
کشت چشمش دل خاقانی را | او بدین واقعه یارب چه خوش است |