خاقانی (غزلیات)/گلی از باغ وفا آمده‌ای

از ویکی‌نبشته
خاقانی (غزلیات) از خاقانی
(گلی از باغ وفا آمده‌ای)
  گلی از باغ وفا آمده‌ای خود خس و خار نما آمده‌ای  
  هر کجا پای نهی گل روید تا ندانی ز کجا آمده‌ای  
  ذره‌ی ذات تو خورشید لقاست بحری و قطره قضا آمده‌ای  
  سایه‌ی خار تو سروستان است خرمن نشو و نما آمده‌ای  
  نور آئینه به خود پنهان است قبله‌ی قبله نما آمده‌ای  
  کی دلت تاب نگاهی دارد آفت آینه‌ها آمده‌ای  
  خار و گل نام خدا می‌گویند ای سهی قد ز کجا آمده‌ای  
  مستی و شوخی و عالم سوزی چه بگویم که چها آمده‌ای  
  بین که در باغ جهان خاقانی از پی کسب هوا آمده‌ای