خاقانی (غزلیات)/گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی
ظاهر
گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی | صد یوسف گم گشته را در هر خمی وا یافتی | |||||
گر تن مقیمستی برش بیپرده دیدی پیکرش | در آتش جان پرورش باد مسیحا یافتی | |||||
گر دل خطی بنگاشتی زلف و لبش پنداشتی | هم عقد پروین داشتی هم طوق جوزا یافتی | |||||
گر شانه در زلف آردی از شانه دلها باردی | ور آینه برداردی آئینه جانها یافتی | |||||
گر دیده دیدی درگهش خونابه بگرفتی رهش | بودی که روزی ناگهش ار خصم تنها یافتی | |||||
در بار می در پای او، از دیده هم بالای او | گر در جوار رای او دل صدر والا یافتی | |||||
گر عاشقان محرمش کس عرض کردی بر غمش | هر ذره را در عالمش خاقانیآسا یافتی |