خاقانی (غزلیات)/گرچه جانی از نظر پنهان مشو
ظاهر
گرچه جانی از نظر پنهان مشو | رحم کن در خون جان ای جان مشو | |||||
پردهی رازم دریدی آشکار | وعدههای کژ مده پنهان مشو | |||||
گر به جان فرمان دهی فرمان برم | آمدی ناخوانده بیفرمان مشو | |||||
از بن دندان به دندان مزد تو | جان دهم جای دگر مهمان مشو | |||||
گر بپیچم در کمند زلف تو | چون کمند از شرم، رخ پیچان مشو | |||||
خون خوری ترکانه کاین از دوستی است | خون مخور، ترکی مکن، تازان مشو | |||||
کشتیم پس خویشتن نادان کنی | این همه دانا مکش، نادان مشو | |||||
چون غلام توست خاقانی تو نیز | جز غلام خسرو ایران مشو |