خاقانی (غزلیات)/گرنه تو ای زود سیر تشنهی خون منی
ظاهر
گرنه تو ای زود سیر تشنهی خون منی | با من دیرینه دوست چند کنی دشمنی | |||||
هست یقینم که من مهر تو را نگسلم | نیست در ستم که تو عهد مرا نشکنی | |||||
در طلب خون من قاعدهها مینهی | در ره امید من قافلهها میزنی | |||||
بر پی دو نان شوی از سر دون همتی | باز مرا ذم کنی از سر تر دامنی | |||||
دست به شاخ جفا از پی آن بردهای | تا رگ عمر مرا بیخ ز بن برکنی | |||||
گرنه مستمند دشمن خاقانیم | بهر چه گفتنم که تو دوست عزیز منی |