خاقانی (غزلیات)/نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد
ظاهر
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد | ز شادی ارغوان با گل شراب وصل مینوشد | |||||
به گل بلبل همی گوید که نرگس میکند شوخی | مگر نرگس نمیداند که خون لاله میجوشد | |||||
چه پندم میدهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد | مگر سوسن نمیداند که عاشق پند ننیوشد | |||||
نثار باغ را گردون به دامن در همی پیچد | گل اندر لکهی زمرد ز حجله رخ همی پوشد | |||||
مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی | سرانگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد | |||||
نگارا گر چنین زیبا میان باغ بخرامی | کلاهت لاله برگیرد قبایت سرو درپوشد | |||||
وگر باد صبا در باغ بوی زلف تو یابد | به دل مهرت خرد حالی به صد جان باز نفروشد | |||||
خصومت خیزد و آزار و آنگه مردمان گویند | که آن بیعقل را بینید چون با باد میکوشد |