پرش به محتوا

خاقانی (غزلیات)/نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم

از ویکی‌نبشته
خاقانی (غزلیات) از خاقانی
(نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم)
  نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم  
  به جستجوی تو جان بر میان جان بندم مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم  
  ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم  
  برای بوی وصال تو بنده‌ی بادم برای پاس خیال تو دشمن خوابم  
  اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر مکن جفا که جفای تو برنمی‌تابم  
  کجا توانم پیوست با تو کز همه روی شکسته چون دل خاقانی است اسبابم