خاقانی (غزلیات)/ناز جنگآمیز جانان برنتابد هر دلی
ظاهر
ناز جنگآمیز جانان برنتابد هر دلی | ساز وصل و سوز هجران برنتابد هر دلی | |||||
دل که جوئی هم بلا پرورد جانان جوی از آنک | عافیت در عشق جانان برنتابد هر دلی | |||||
نازنین مگذار دل را کز سر پروانگی | ناز مشعلدار سلطان برنتابد هر دلی | |||||
عشق از اول بیدق سودا فرو کردن خوش است | شه رخ غم در پی آن برنتابد هر دلی | |||||
مال و هستی باختن سهل است از اول دست لیک | دستخون ماندن به پایان برنتابد هر دلی | |||||
یک جگر خون است عاشق را و جان و دل حریف | جرعهی می را دو مهمان برنتابد هر دلی | |||||
سر بنه تا درد سر برخیزد و بار کلاه | کز پی سر طوق و فرمان برنتابد هر دلی | |||||
جان ز بهر خدمت جانان طلب نز بهر تن | کز پی تن منت جان برنتابد هر دلی | |||||
تن نماند منت جان چون بری خاقانیا | ده خراب و حکم دهقان برنتابد هر دلی | |||||
چون به غربت سر نهادی ترک شروان گوی از آنک | کبریای اهل شروان برنتابد هر دلی |