خاقانی (غزلیات)/مست تمام آمده است بر در من نیم شب
ظاهر
مست تمام آمده است بر در من نیم شب | آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب | |||||
کوفت به آواز نرم حلقهی در کای غلام | گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب | |||||
گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع | گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب | |||||
او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من | کانیت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب | |||||
کردم برجان رقم شکر شب و مدح می | کامدن دوست را بود ز هر دو سبب | |||||
گرنه شبستی رخش کی شودی بینقاب | ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب | |||||
گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک | درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب | |||||
گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من | عارض سیمین تو این رخ زرین سلب | |||||
گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست | گفتم معذور دار زر ننماید به شب |