خاقانی (غزلیات)/فلک در نیکوئی انصاف دادت
ظاهر
فلک در نیکوئی انصاف دادت | سرگردن کشان گردن نهادت | |||||
جهان از فتنه آبستن شد آن روز | که مادر در جهان حسن زادت | |||||
جهانی نیم کشت ناوک توست | ندیده هیچ کس زخم گشادت | |||||
به شام آورد روز عمر ما را | امید وعدهای بامدادت | |||||
نهان حال ما نزد تو پیداست | که سهم الغیب در طالع فتادت | |||||
ز بس خونها که میریزی به غمزه | شمار کشتگان ناید به یادت | |||||
گر از خون ریختن شرمت نیاید | ز رنج غمزه باری شرم بادت | |||||
همه در خون خاقانی کنی سعی | نگوئی آخر این فتوی که دادت |