خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
ظاهر
طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم | کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم | |||||
تیر جفایت گشاد راه سرشکم | تیغ فراقت درید پردهی رازم | |||||
از شب هجران بپرس تا به چه روزم | ز آتش سودا ببین که در چه گدازم | |||||
زهرهی آن نیستم که پای تو بوسم | پس به چه دل دست سوی زلف تو یازم | |||||
باز نیازم به شاهد و می و شمع است | هر سه توئی ز آن به سوی توست نیازم |