خاقانی (غزلیات)/شمع شبها بجز خیال تو نیست
ظاهر
شمع شبها بجز خیال تو نیست | باغ جانها بجز جمال تو نیست | |||||
رو که خورشید عشق را همه روز | طالعی به ز اتصال تو نیست | |||||
شو که سلطان فتنه را همه سال | سپهی به ز زلف و خال تو نیست | |||||
رخش شوخی مران که عالم را | طاقت ضربت دوال تو نیست | |||||
سغبهی وعدهی محال توام | کیست کو سغبهی محال تو نیست | |||||
همه روز ار ز روی تو دورست | همه شب خالی از خیال تو نیست | |||||
ز آرزوها که داشت خاقانی | هیچ و همی بجز وصال تو نیست |