خاقانی (غزلیات)/روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن
ظاهر
روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن | زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن | |||||
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در | تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن | |||||
در عهد تو زیبایی چیزی است که خاص است این | در عشق تو رسوایی کاری است که عام است آن | |||||
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید | چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن | |||||
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم | امروز یقینم شد کاندیشهی خام است آن | |||||
من بستهی دام تو، سرمست مدام تو | آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن | |||||
شبهای فراقت را صبحی که پدید آید | با بیم رقیبانت هم اول شام است آن | |||||
یک جام نخست تو بربود مرا از من | از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن | |||||
بیلام سر زلفت نون است قد چاکر | ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن | |||||
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم | صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن |