خاقانی (غزلیات)/دل ز گیتی وفاجویی ندارد
ظاهر
دل ز گیتی وفاجویی ندارد | که گیتی از وفا بویی ندارد | |||||
به دلجویان ندارد طالع ایام | چه دارد پس که دلجویی ندارد | |||||
وفا از شهربند عهد رسته است | که اینجا خانه در کویی ندارد | |||||
سلامت نزد ما دور از شما مرد | دریغا مرثیت گویی ندارد | |||||
جهان را معنی آدم به جای است | چه حاصل آدمی خویی ندارد | |||||
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل | که سختن را ترازویی ندارد | |||||
مکش چندین کمان بر صید گیتی | که چندان چرب پهلویی ندارد | |||||
نشاید شاهدی را کرم پیله | که بیش از چشم و ابرویی ندارد | |||||
چه بینی از عروسان بربری ناز | که الا فرق و گیسویی ندارد | |||||
بنازد بر جهان خاقانی ایراک | جهان امروز چون اویی ندارد | |||||
از آن در عدهی عزلت نشسته است | که از زن سیرتان شویی ندارد | |||||
که از سنجاب شب تا قاقم روز | دواج همتش مویی ندارد | |||||
دل خاقانی این زخم فلک راست | که آن چوگان جز این گویی ندارد |