خاقانی (غزلیات)/دلم دردمند است باری برافکن
ظاهر
دلم دردمند است باری برافکن | بر افکندهی خود نظر بهتر افکن | |||||
میندیش اگر صبر من لشکری شد | دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن | |||||
اگر با غمت گرم در کار نایم | ز دمهای سردم گره دربر افکن | |||||
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم | به خاکش فرو نه، برون در افکن | |||||
تو را طوق سیمین درافکند غبغب | مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن | |||||
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل | نظر بر عزیزان جان پرور افکن | |||||
که فرمایدت کشنای خسان شو | که گوید که هرای زر بر خر افکن | |||||
مشو در خط از پند خاقانی ای جان | که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن |