خاقانی (غزلیات)/در عشق تو عافیت حرام است

از ویکی‌نبشته
خاقانی (غزلیات) از خاقانی
(در عشق تو عافیت حرام است)
  در عشق تو عافیت حرام است آن را که نه عشق پخت خام است  
  کس را ز تو هیچ حاصلی نیست جز نیستیی که بر دوام است  
  صد ساله ره است راه وصلت با داعیه‌ی تو نیم گام است  
  شهری ز تو مست عشق و ما هم این باد ندانم از چه جام است  
  ز آن نیمه که پاک بازی ماست با درد تو داو ما تمام است  
  ز آنجا که جفای توست بر ما دیدار تو تا ابد حرام است  
  هر دل ز تو با هزار داغ است هر داغی را هزار نام است  
  خاقانی را ز دل خبر پرس تا داغ به نام او کدام است