ترانههای خیام/هیچ است
ظاهر
هیچ است
۱۰۱
| ای بیخبران شکل مجسم هیچ است، | ||||||
| وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است. | ||||||
| خوش باش که در نشیمن کون و فساد، | ||||||
| وابستهٔ یک دمیم و آنهم هیچ است! | ||||||
۱۰۲
| دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است، | ||||||
| و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است، | ||||||
| سرتاسر آفاق دویدی هیچ است، | ||||||
| و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است، | ||||||
۱۰۳
| دنیا بمراد رانده گیر، آخر چه؟ | ||||||
| وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخر چه؟ | ||||||
| گیرم که بکام دل بماندی صد سال، | ||||||
| صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟ | ||||||
۱۰۴
| ✽ رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین، | ||||||
| نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین، | ||||||
| نی حق، نه حقیقت، نه شریعت نه یقین | ||||||
| اندر دو جهان کرا بود زهرهٔ این؟ | ||||||
۱۰۵
| این چرخ فلک که ما در او حیرانیم، | ||||||
| فانوس خیال از او مثالی دانیم: | ||||||
| خورشید چراغ دان و عالم فانوس، | ||||||
| ما چون صوریم کاندر او گردانیم. | ||||||
۱۰۶
| چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست، | ||||||
| چون هست ز هر چه هست نقصان و شکست، | ||||||
| انگار که هست، هر چه در عالم نیست، | ||||||
| پندار که نیست، هر چه در عالم هست. | ||||||
۱۰۷
| بنگر ز جهان چه طرف بر بستم؟ هیچ، | ||||||
| وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ، | ||||||
| شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ، | ||||||
| من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ. | ||||||