تاریخ مختصر دولت قدیم روم/فصل سیام
--( فصل سیام )--
حملات قبایل ژرمن و انقراض دولت غربی
آلاریک و قبایل ویزیگت - سابقاً بیان کردهایم که در زمان امپراطوری والانس قبایل ویزیگت یعنی گتهای غربی بواسطهٔ فشاری که از طرف قبایل هون میدیدند اجازه گرفتند که از رود دانوب عبور کرده در خاک روم مسکن اختیار کنند و والانس بایشان اجازه داد ولی بعد نسبت بامپراطور عصیان کردند. جنگ واقع شد رومیان مضمحل گردیدند و والانس بقتل رسید و بعد از آن تئودوز ایشانرا بر سر اطاعت آورد و جماعتی از آنها را جزء لشکر روم کرد و رؤسای ایشانرا دارای القاب و مراتب رومی نمود.
یکی از رؤسای مزبور که آلاریک[۱] نام داشت و او را حاکم ایبر قرار داده بودند تقاضای لقب سردار کل نمود. چون این تقاضا مقبول نیفتاد اتباع خود را حرکت داده بنای تاخت و تاز گذاشت و از نواحی طراس که محل اقامت او بود بسمت مقدونیه و یونان رفت و آن ولایت را غارت نمود.
این واقعه در همان سالی واقع شد که تئودوز درگذشته و ممالک روم مابین دو پسرش آرکادیوس و هونوریوس منقسم گشته بود (سنه ۳۹۵) و این هردو جوان از نگاهداری مملکت عاجز بودند و هریک وزیر و قیمی داشتند که بعوض آنها امور را اداره مینمودند و آن هردو وزیر از نژاد وحشیان بودند باین معنی که وزیر هونوریوس از طائفهٔ واندال[۲] که یکی از قبایل ژرمناست بوده و استیلیکن[۳] نام داشت و وزیر آرکادیوس از اهل گل و موسوم به روفن[۴] بود و این دو وزیر با یکدیگر رقابت و عداوت داشتند و همین نفاق محرک تاخت و تاز آلاریک و طائفهٔ ویزیگت گردید. استیلیکن چون دید دولت شرق برای جلوگیری از آلاریک اقدامی نمیکند بمبارزهٔ او آمد و نزدیک بود او را گرفتار نماید لکن آلاریک فرار کرده به ایبر رفت و آرکادیوس برای اینکه او را از تاخت و تاز جدید ممانعت نماید لقب سردار کل باو اعطا نمود لکن چند سال بعد باز تهیهٔ لشکر نموده بطرف ابطالیا رفت. این دفعه هم استیلیکن بجلوگیری او آمده او را مغلوب ساخت و دوباره به ایبر انداخت (سنه ۴۰۳).
چندی بعد هونوریوس نسبت به استیلیکن بدگمان شده او را بقتل رسانید و وحشیانی را که در ایطالیا اقامت گزیده و دارای شغل و منصب شده بودند اخراج یا مقتول ساخت. آنها هم نزد آلاریک رفته استمداد نمودند. آلاریک دفعهٔ ثالث بایطالیا رفت و ایندفعه داخل شهر روم شده بنای چپاول گذاشت (سنه ۴۰۹). بعد از آنجا خارج شده بطرف جنوب ایطالیا رفت و سال بعد درگذشت. جانشینهای او با امپراطور هونوریوس موافقت کردند و نسبت باو عنوان اطاعت پیش آوردند. از خاک ایطالیا خارج شدند و بمملکت گل رفتند و در آنجا با سایر وحشیانی که بآن مملکت حمله آورده بودند مقاومت نمودند. هونوریوس در عوض قسمت جنوب غربی گل را بآن جماعت واگذار کرد و بنابرین قبایل ویزیگت در آن ناحیه که اکیتن[۵] خوانده شده تشکیل دولتی دادند که شهر تولوز[۶] پایتخت آن بوده است (سنه ۴۱۹).
هجوم بزرگ وحشیان - قبایل سوئو[۷] از طوائف ژرمن که در سواحل بحر بالتیک سکنی داشتند در تحت ریاست یکنفر موسوم به راداگز[۸] حرکت کرده رو بجنوب آوردند و داخل ایطالیا شدند. در اینوقت استیلیکن هنوز حیات داشت و این شر بزرگ را هم از دولت روم بگردانید و قبایل مذکور را مقهور ساخته راداکز را بقتل رسانید (سنه ۴۰۶) اما دستهٔ دیگر از این قوم با قبایل چند از ژرمنها موسوم به الن[۹] و بورگند[۱۰] و واندال از رود رن عبور نموده داخل مملکت گل شدند و در آن ناحیه بنای تاخت و تاز گذاشتند. قبایل ویزیگت که در اینوقت با هونوریوس سر موافقت داشتند چنانکه در فوق اشاره کردیم با آن اقوام مقاومت نمودند قبایل سوئو را بگوشهٔ شمال غربی اسپانیا راندند قبایل الن را تقریبا تمام کردند و قوم راندال را بطرف جنوب اسپانیا کوچاندند اما قبایل بورگند باجازهٔ خود امپراطور در نواحی مابین جبال واژه ناخوانا و رود رن یعنی قسمت شرقی مملکت گل مستقر شدند.
بنابرین در زمان امپراطوری هونوریوس چندین قبیله از قبایل ژرمن در نقاط مختلفهٔ ممالک روم غربی استقرار یافتند و تشکیل دولتهای مستقل دادند. یکی قبایل بورگند در شرق مملکت گل، دویم قبایل ویزیگت در جنوب غربی همان مملکت، سیم قبایل سوئو در کوهستان شمال غربی اسپانیا، چهارم قبایل واندال در جنوب این مملکت و آن ناحیه بهمین مناسبت واندالوزی[۱۱] نامیده شده و این کلمه را ما اندلس لفظ کردهایم.
قبایل واندال بعد از مرگ هونوریوس بتحریک یکی از عمال امپراطوری که حکومت افریقا داشت از اسپانیا تجاوز کرده بافریقا رفتند و شمال آن مملکت را بطور وحشتانگیزی غارت و خراب کردند بطوری که غارتگری واندال در نزد مردم اروپا ضربالمثل شده و بالاخره والانتینین سیم که جانشین هونوریوس شده بود ناچار افریقا را به رئیس واندالها که ژانسریک[۱۲] نام داشت واگذار کرد (سنه ۴۳۵) و او در آنجا ترتیب سلطنتی برای خود داده تهیهٔ سفاین جنگی دید و جزایر بحرالروم را هم مسخر کرد و بدینطریق نواحی را که آذوقهٔ مردم روم از آنجا میرسید بتصرف خود آورد چنانکه بسهولت بتواند بر ایطالیا مسلط شود و ضمنا با قبابل هون که در شمال ممالک روم مانده بودند روابط داشت و ایشانرا بورود بخاک روم دعوت مینمود.
هجوم قبایل هون - کلیهٔ حملات قبایل ژرمن بخاک روم بواسطهٔ این بود که قبایل هون از سمت آسیا باروپا هجوم برده و ژرمنها را از پیش میراندند. قبایل مذکور که از طائفهٔ مغول بودند سبعترین و خونخوارترین و مخربترین وحشیان و منقسم بدستههای چند بودند و هرکدام از آنها مکانی داشتند. در نیمهٔ مأئه پنجم یکی از آن خوانین موسوم به آتیلا[۱۳] تمام قبایل مزبوره را در تحت ریاست خود مجتمع نمود و بر قوت و قدرت آنها باینواسطه افزود. این شخص که در آنزمان بمنزلهٔ چنگیزخان بوده مثل تمام افراد قوم خود زردچهره و اقطس و کوچکچشم و کمریش و فوقالعاده خونخوار و سبع بود چنانکه خود او گفته است هرجا که سم اسب من گذر کند علف نمیروید. وقتی یکنفر شبان شمشیری زنگزده در صحرا یافته نزد او آورده بود وی آنرا شمشیر ربالنوع جنگ فرض کرده بفال چنین گرفت که تمام دنیا را مسخر خواهد کرد. اسم خود را بلای خدائی گذاشته از حدود چین بجانب اروپا نهضت نمود. ابتدا عطف عنان بجانب قسطنطنیه و در آن نواحی خرابی بسیار کرد و تئودوز ثانی که جانشین آرکاریوس شده بود مبلغی خراج باو داد اما مارسین[۱۴] که بعد از تئودوز امپراطور مشرق شد در جواب آتیلا که مطالبهٔ خراج از او میمود گفت طلای من مال دوستان است و بدشمنانم آهن میدهم. آتیلا از این جواب سخت باک نداشت اما چون شنیده بود تسخیر قسطنطنیه ممکن نیست مصمم شد بلای خدائی را متوجه ممالک دولت غربی نماید و ژانسریک سابقالذکر هم او را باینحرکت ترغیب و دعوت میکرد پس با ششصدهزار نفر از رود رن عبور نموده داخل گل شد (سنه ۴۵۱). هرچه آبادی در سر راه خود دید از بلاد معظمه و غیرها بباد غارت و خرابی داد تا بشهر ارلئان[۱۵] رسید و بمحاصرهٔ آن پرداخت. دهشت و اضطراب عموم مردم را فرا گرفت چه بلای خدائی هرجا میرسید سنگ روی سنگ نمیگذاشت اما در این موقع ائسیوس وزیر والانتینین تمام قبایل ژرمن را جمع کرده بمقابلی آتیلا برانگیخت. خان مجبور شد دست از محاصرهٔ ارلئان بردارد پس در نزدیکی شهر تروا مابین وحشیان مخرب و وحشیان تمدندیدهٔ عیسویشده جنگ هولناکی واقع شد و آتیلا مغلوب گردیده مراجعت نمود و سال بعد بطرف ایطالیا هجوم برد و شهر اکیله[۱۶] را خراب کرد بطوری که سکنهٔ آن ناچار بمردابهای مجاور پناه بردند و شهر ونیز[۱۷] را بنا نمودند. بلاد دیگر هم متعدد ویران ساخت تا به راون[۱۸] که مقر امپراطور بود نزدیک شد. امپراطور سفرا نزد آتیلا فرستاد و پاپ هم همراه سفرا بحضور خان رفت. تحف و هدایا و وعدههای بسیار دادند و بلای خدائی را بگردانیدند. بروز مرض در میان لشکریان و نزدیک شدن ائسیوس آتیلا را عازم مراجعت ساخت ولی چون بسرمنزلی که در نزدیک رود دانوب برای خود ترتیب داده بود رسید اجل شرّ او را از سر بندگان خدا بگردانید (سنه ۴۵۳). بعد از او مابین رؤسای قبایل او اختلاف افتاده قدرت از ایشان زایل شد و جز خرابیهائی که کرده بودند اثری از ایشان باقی نماند.
پیشرفت وحشیان و انقراض دولت غربی - چون والانتینین امپراطور درگذشت تخت و تاج امپراطوری دستخوش هوا و هوس مدعیان و وحشیان گردید و در همان سال ژانسریک پادشاه واندال داخل ایطالیا شده بروم رفت (۴۵۵) و چهارده روز متوالی آن پایتخت را قتل و غارت نموده و اموال منهوبه را بافریقا برد و مدت بیست سال بعد از آن نیز در کمال قدرت گذرانید اما بعد از مرگ او دولت واندال نتوانست حفظ اقتدار خویش نماید و چند سال بعد بدستباری سردار امپراطور مشرق منقرض گردید.
از ورود ژانسریک بروم دولت غربی بصورت ظاهر انقراض نیافت لکن در حالت نزع بود و از هر طرف قبایل وحشی پیشرفت میکردند و قدرت مییافتند چنانکه قبایل بورگند که در ناحیهٔ شرقی گل قرار گرفته همواره قلمرو خود را در آنجا بسط میدادند و قبایل ویزیگت که در جنوب غربی آن مملکت مستقر شده از جبال پیرنه تجاوز نموده داخل اسپنیا شدند و از طرف شمال هم بالا میرفتند. جزیرهٔ برتانی (انگلیس) در نیمهٔ همین مائه مطمح نظر چند دسته از ژرمنهای شمالی که عمدهٔ آنها قبایل ساکسن[۱۹] و انگل[۲۰] بودند شده بتصرف ایشان درآمده مقدمهٔ تشکیل دولت انگلیس فراهم میاید. قبایل فرانک (فرنگ) که آنها نیز از ژرمنها بوده و در مأئه سیم در سواحل رود رن قرار گرفته و در مأئه چهارم بیشتر بدرون خاک گل داخل شده و در وقت هجوم آتیلا با سایر ژرمنها در دفع او شرکت نموده بودند همواره در ابن مملکت قدرت یافته مقدمهٔ تشکیل دولت فرانسه را فراهم میکنند. بعبارة اخری ممالک گل و برتانی و اسپانیا و افریقا بواسطهٔ استقرار قبایل بورگند و فرانک و ویزیگت و انگلوساکن و سوئو و واندال از دولت روم غربی مجزی گردیده و فقط ایطالیا باقی مانده آنهم با کمال سستی. درین حال رئیس قبیلهٔ هرول[۲۱] از قبایل ژرمن که ادواکر[۲۲] نام داشت و در خدمت امپراطور بود بر دولت عصیان کرده شهر راون و روم را متصرف شد و امپراطور را که رمولوس آگوستول[۲۳] نام او بود معزول ساخته علائم و نشان امپراطوری را برای امپراطور مشرق بقسطنطنیه فرستاد و فرمانروائی ایطالیا را مخصوص خویش قرار داد (سنه ۴۷۶).
از آنزمان ببعد دولت روم غربی از میان رفت و ممالکی که در تحت آن دولت بود بدست قبایل مختلفهٔ ژرمن که ذکر ایشانرا کردهایم مانده عرصهٔ جدال آنان گردید و شرح آن ماجرا در تاریخ قرون وسطی و احوال دول فرنگ مسطور است. اما دولت روم شرقی باز قریب هزار سال برقرار بود لکن بواسطهٔ ابتلای بقبایل وحشی و دولت ساسانی و حملات عرب و هجوم ترک بیشتر اوقات در نهایت ضعف و بدحالی گذرانیده و در مقابل دول معظمهٔ اسلامی و فرنگی جز ننگ وافتضاح چیزی از خود ظاهر نساخته و غیر از زمان امپراطور ژوستینین[۲۴] که معاصر انوشیروان و هراکلیوس[۲۵] (هرقل) که معاصر خسروپرویز بودند اوقات دیگر قابل توجه نبوده و شرح این جمله راجع بتاریخ قرون وسطی میباشد.