تاریخ مختصر دولت قدیم روم/فصل بیست و نهم
--( فصل بیست و نهم )--
ترتیبات دولت روم در مأئه چهارم
وضع دربار - امپراطورهای قدیم بطور ساده مانند صاحبان مشاغل و مناصب و سرداران رومی زندگی میکردند ولی در دورهٔ آخر مخصوصاً از وقتیکه کرسی مملکت بطرف مشرق آمد کمکم امپراطورها عادات سلاطین مشرقزمین را اختیار کردند و خود را خداوندگار عظمتمدار خواندند. افراد مردم روم و سایر ممالک متصرفی ایشان رعایای امپراطور محسوب شده او را نوعی الوهیت میدادند. آنچه را باو راجع بود مبارک میخواندند مثلا عمارت مبارکه، ایوان مبارکه، خزانهٔ مبارکه و قس علیهذا. لباس قدیم رومی را تغییر داده البسهٔ فاخره از ابریشم و زر میپوشیدند. اکلیل مروارید که علامت سلطنت بود بسر میگذاشتند. با دوستان خود نشست و برخاست و خورد و خوراک نکرده جدا زندگانی مینمودند. از عمارت بیرون نیامده جز در اوقات رسمی خود را بمردم نشان نمیدادند و آن اوقات هم روی تخت طلا نشسته خدام و قراولان و درباریان را دور خود جمع میکردند. هرکس بحضور امپراطور میرفت سجده میکرد و صورت بر خاک مینهاد. خلاصه دربار امپراطور روم کمال شباهت را بدربار شاهنشاهان ایران پیدا کرده بعبارة اخری سلطنت استبدادی و موروثی گردیده بود و این دوره را که از زمان قسطنطین اول قوت گرفته دولت سفلی[۱] نامیدهاند و ماقبل آنرا دولت علیا[۲] چنانکه در میان ما روم قدیم را رومیةالکبری و قسطنطینه را رومیةالصغری خواندهاند.
دربار امپراطور مرکب از اجزاء بسیار از مستحفظین سواره و پیاده و خدمه و بندگان بود. مستحفظین در تحت فرمان دو رئیس[۳] بودند و امپراطور یکنفر رئیس خلوت[۴] داشت و یکنفر رئیس رسائل[۵] که اجزاء او چهار دفتر تشکیل داده و متجاوز از هزار نفر مباشر رسائل و ارسال مراسلات و احکام بودند. علاوه بر این یک دارالشورای دولتی[۶] داشت که اعضاء آنرا خود او معین میکرد و ایشان در امور مملکتی بامپراطور معاونت مینمودند و قوانین و احکامی را که امپراطور میبایست صادر نماید حاضر میکردند.
مشاغل و مناصب - اختبارات تامه را که امپراطور دارا بود بواسطهٔ چند نفر صاحبان مشاغل و مناصب مجری میداشت که بمنزلهٔ وزرائی بودند که حالیه در دول جدیده امور را اداره مینمایند از قبیل رئیس خلوت، رئیس دربار، رئیس رسائل، رئیس خزانه و صرف جیب، رئیس خالصجات، رئیس مستحفظین سواره، رئیس مستحفظین پیاده و غیره. علاوه برین بلاد روم و قسطنطنیه هرکدام یک حاکم[۷] داشت که متقلد تمام امور شهر از حکومت و قضاوت و تنظیم و غیرها بودند و اجزاء همهٔ کارهای راجع بآذوقهٔ شهر و نظم شب و حریق و فواید عامه و اعیاد و جشنها در تحت ادارهٔ ایشان بودند و اما امور مالیه و عدلیه و حکومت کلیهٔ ممالک روم برعهدهٔ چهار نفر مدیر[۸] بود که بعد از امپراطور مهمترین اشخاص دولت محسوب میشدند.
صاحبان مشاغل مذکور منقسم بچند طبقه و درجه بودند و هر یک رتبهای داشتند که بموجب آن جزء طبقات مختلفهٔ نجبا و اعیان شمرده میشدند و آن رتبه بوراثت باولاد ایشان میرسید.
برای نگاهداری اعضاء و اجزاء عدیدهٔ دوایر دولت مالیاتهای جدیده وضع کرده بودند و تعیین مقدار مالیات باختیار امپراطور بود. یکی از آن مالیاتها مالیات اراضی بود که مالکین زمین میرداختند و هر پانزده سال یک مرتبه ممیزی جدیدی از این مالیات میکردند. دیگر مالیات سرشمار بود که هر فردی از افراد غیر ملاکین ادا مینمودند. دیگر مالیات صنایع و حرف که ارباب صنعت و تجارت هر پنجسال یکمرتبه میبایست بپردازند. علاوه برین مالیاتهای غیرمستقیم هم داشتند از قبیل مالیات ماخوذ از مواریث و هبوات و مالیات حراج و راهداری و گمرک و انحصار نمک و سربازانه و بیکاری و غیرها.
بلاد - ممالک روم منقسم بود بنواحی چند که هر یک از آنها دارای یک شهر مرکز[۹] و توابع بود و هر کدام از آنها بتقلید سنای روم یک دارالشورا داشت موسوم به کوری[۱۰] مرکب از ملاکین معتبر و ایشان کوریال[۱۱] نامیده میشدند.
دولت روم مالیات بلاد را خود اخذ نمیکرد بلکه بعد از آنکه امپراطور تعیین مبلغ کل مالیات را مینمود حاکم ایالت سهم هریک از بلاد ایالت را معلوم میکرد و کوریالها آنرا بسکنه طرح مینمودند و اخذ میکردند و برای حاکم میفرستادند و مسئول آن بودند و اگر از سکنه نمیتوانستد وصول کنند خود مکلف بودند از عهده برآیند.
در اوایل که وصول مالیات سهل بود ملاکین ولایات داوطلب مقام کوریال بودند بواسطه اینکه اسباب عزت و شرف میشد لکن بعد از انقلابات مأئه سیم پول کمیاب و ادای مالیات شاق و وصول آن مشکل شده و کوریالها مجبور میشدند غالبا از مال خود بپردازند لهذا این مقام باعث خسارت و طالبین آن کم شدند بطوریکه امپراطورها ناچار بعضی شرایط وضع کردند که هرکس دارای آن شرایط بوده بطور حتم میبایست کوریال شود و مردم انواع و اقسام تدابیر بجهت فرار از این شغل میکردند.
طبقات ناس - مردم مملکت روم طبقات و درجات داشتند. از همه بالاتر نجبا و اعیان بودند که آنها هم مراتب مختلفه داشتند و غالبا ملاک معتبر بودند و مشاغل و مناصب مهمه هم بایشان تعلق میگرفت و مراتب آنها موروثی بود. بعد از این طبقه ملاکها و تجار بودند و بعد از ایشان اصناف و ارباب حرف و صنایع و این جمله مردمان آزاد بودند.
جماعت دیگر بندگان بودند که جزء اموال آقایان خود محسوب میشدند و عده آنها بسیار بود لکن در زمان امپراطوری مخصوصا در اواخر حال ایشان بهبودی یافته بود. بعضی از بندگان را هم صاحبان آنها آزاد میکردند لکن باز تابع صاحب خود بودند و جزء سایر مردمان آزاد محسوب میشدند.
علاوه بر اینها یک طبقه دیگر بودند که با وجود آزادبودن با سایر مردم آزاد تفاوت داشتند و آن طبقه جماعت زارع(۱) بودند باینمعنی که املاک در روم غالبا متعلق بارباب و ملاکین بزرگ بود و آنها بندگان خود را در آن املاک بکار و زراعت وامیداشتند لکن کمکم بندگان برای اینکار کفایت نکردند و ملاکین محتاج بمردمان آزاد شدند. مستاجر هم پیدا نمیکردند بواسطه اینکه کسی از عهده ادای وجهی که لازمه مستاجری بود برنمیامد. لهذا این ترتیب را اختیار کردند که یک قطعه از ملک را بیکنفر واگذار کنند در آن زراعت کند و قسمتی از محصول را بمالک بدهد.
زارعین مذکور مردمانی بودند آزاد لکن تا یک اندازه تابع ارباب بودند علیالخصوص که غالباً نسبت بارباب مقروض هم میشدند و در آنصورت دیگر حق نداشتند از ملک او خارج شوند. ارباب هم هرچند نسبت بزارع تعهد و مجبوریتی نداشت لکن صرفه او در این بود ک او را بحال خود نگه دارد لهذا کمکم زارعین پدر بر پسر در اراضی که زراعت میکردند ماندند و کار بجائی رسید که ارباب از جواب گفتن زارع ممنوع گردید و زارع یک نوع حق مالکیت در اراضی پیدا کرد و فقط سهمی از عایدات میبایست بارباب بدهد و حق مهاجرت از مکان خود هم نداشت و هر سالی چند روز هم میبایست مجاناً در اراضی ارباب کار بکند و در مأئه سیم و چهارم وحشیانی را که رومیها در جنگ اسیر میکردند غالبا در اراضی خود سمت زارع میدادند.
لشکر رومی - در اوایل امر چنانکه مذکور داشتهایم تمام افراد رومیان لشکر بودند. بعدها کمکم سربازی حرفه و پیشه گردید یعنی مردم در ازای پول جزء لشکر میشدند چون امور دولت روم از نظم و رونق افتاد ترتیب کار لشکر و حقوق ایشان هم مغشوش و غیرمنظم شد. در مأئه سیم امپراطورها خواستند ترتیبی در کار لشکر بدهند دستهها و افواح جدیده تاسیس کردند و چون بطریق داوطلب کسی برای داخل شدن در فوج حاضر نمیشد دادن سرباز را برای ملاکین نوعی مالبات قرار دادند یعنی آنها را مجبور میکردند که از زارعین با بندگان آزادکرده خود سرباز بدهند و این سربازها چندان کاری نبودند و مثل سربازان قدیم رومی در جنگ مهارت و رشادت ظاهر نمیساختند. بنابرین امپراطورها قسمت عمده لشکر خود را از قبایل وحشی که در ممالک و حدود آنها سکنی داشتند و هنوز از حال جنگجوئی نیفتاده بودند میگرفتند. بنابراین در مأئه چهارم جزء عمده لشکر امپراطوران روم وحشیان و مخصوصا ژرمنها بودند و کمکم رؤسا و صاحبمنصبان آنها را هم از خودشان قرار میدادند و عادات و آداب جنگی ژرمنها در ممالک روم داخل شده و شیوع یافته و بعضی از دانشمندان مملکت از این وضع دلخوش نبودند و میگفتند ما از حال جنگجوئی افتاده و امور حربی خود را تسلیم وحشیان نموده و آنها را بر خود مسلط میسازیم و حال آنکه میبابست مثل قدمای روم خودمان جنگی باشیم و دشمنان را خودمان دفع کنیم و حق داشتند چنانکه همین مسئله اسباب خرابی و انقراض دولت روم گردید و شرح آن در ذیل خواهد آمد.
قبایل وحشی - در وراء سرحدات رود رن و رود دانوب تمام ممالک اروپا مسکن قبایل وحشی بود و قبایل مذکور هرچه بطرف شمال و مشرق نزدیکتر بودند وحشیتر بودند و عمدهٔ آن قبایل از دو نژاد بودند یکی نژاد زرد که در شمال آسیا و اروبا از رود ولگا[۱۲] تا دریای ژاپون مسکن داشتند، از این نژاد قبایلی که باروپا نزدیکتر بودند معروف به قبایل هون[۱۳] میباشند که در حدود اروپای شرقی در نواحی رود اورال[۱۴] سکنی داشتند و تاخت و تازهای آنها بطرف اروپا باعث انقلاباتی شد که عنقریب شرح خواهیم داد. پشت سر آنها قبایل ئوار[۱۵] و بلغار و مجار و ترک بودند و طوائف مغول که تقریبا هشتصد سال بعد در ولایات ایران و سایر ممالک آسیا جولان دهشتانگیز نمودند نیز از همین نژاد بودند.
دیگر نژاد سفید و وحشیان این نژاد منقسم بدو دستهٔ بزرگ مبشدند یکدسته طوائف اسلاو[۱۶] که روسها از آنجماعت میباشند و مسکن ایشان هم تقریبا همین ممالک روسیه حالیه بوده است. دستهٔ دیگر طوائف ژرمن[۱۷] که در اروپا در ممالک مجاور متصرفات روم ساکن بودند و منقسم بچندین قبایل میشدند که ذکر بسیاری از ایشان عنقریب خواهد آمد.
احوال قبایل ژرمن - ژرمنها مردمانی بودند قویجثه، سفیدپوست، زردمو، ازرقچشم. لباس اکثر ایشان پوست حیوانات بود فقط اغنیای آنها پیراهن و شلواری از کتان میپوشیدند و روی آن جامهٔ بلندی از پشم میانداختند و زنهای ایشان هم تقریبا مثل مردها لباس میپوشیدند. شهر نداشتند و مسکن ایشان دهکدهها بود که خانههای آنها را از تنهٔ درختها و نی و حصیر میساختند و میز و صندلی و تخت خواب نداشتند و روی زمین میخوایدند. ممالک ایشان مستور در جنگلها و مردابها و قسمت قلیلی از آن مزروع بود گندم و جو چندان نمیکاشتند و نمیخوردند و خوراک ایشان بیشتر حاصل صید و شکار و گلههای گاو و گوسفند بود.
قبایل ژرمن غالبا با یکدیگر در نزاع و جدال بودند. بعضی از ایشان پادشاه داشتند برخی در تحت رؤسای متعدد بودند و هروقت جنگی پیش میامد یکی از آنها را برای سرداری کل انتخاب میکردند. هرگاه امر مهمی در پیش بود جنگجویان در اول ماه یا در نیمهٔ ماه در مکان متبرکی جمع میشدند و حلقه میزدند. رؤسا مطلب را بیان میکردند و رأیی اظهار مینمودند. جنگیان گوش میدادند اگر رای مستحسن بود نیزههای خود را حرکت میدادند و الا میغریدند.
مذهب ژرمنها ساده بود. بت و معبد نمیساختند و عدهٔ کاهنین ایشان خیلی کم بود. چند خداوند میپرستیدند و آنها را بشکل انسان تصور میکردند. معتبرین آنها یکی وتان[۱۸] خداوند آسمان بود، دیگری دنار[۱۹] خداوند رعد، دیگر تیو[۲۰] خداوند جنگ و هم چنین خداوند زمین و ماه و خورشید و غیرها. گاهی اوقات برای این خداوندان از اسرای جنگی یا اشخاص واجبالقتل قربانی هم میکردند. محل اجتماع خداوندان را مکانی میدانستند بالای ابرها و آنرا والهالا[۲۱] میخواندند و معتقد بودند که جنگجویانی که در محاربه کشته میشوند در والهالا با خداوندان محشور میگردند. ژرمنها مردمانی بودند رشید و جنگجو و غالباً پیاده جنگ میکردند و حربهٔ آنها هم ساده بود، فقط یک سپر مدور از چوب مستور در پوست خوک داشتند و یک نیزه بلند از چوب که منتهی بسر آهنین میشد. تیر و کمان را هم فقط در شکار بکار میبردند. رؤسای آنها جوشن و بعضی اوقات مغفر و شمشیر نیز داشتند و سوار اسب میشدند. هنگام جنگ زن و بچه و اموال خود را هم با عراده همراه میبردند و وقت زدوخورد سرودی میخواندند که ابتدا زمزمهٔ مختصری بود و کمکم بنعره و فریاد میرسید.
اول وقتی که قبایل ژرمن بجانب ممالک روم هجوم آوردند در آخر مأئه دویم قبل از میلاد بود که سمبرها و توتونها رو بایطالیا نهادند و در آن موقع ماریوس چنانکه مذکور داشتهایم از این بلیه جلوگیری نمود. بعد از آنهم بطوری که سابقاً مکرر اشاره شده رومیها در سرحدات غالباً با این طوائف کشمکش داشتند ولی در آخر مأئه چهارم فشار آن جمامت نسبت برومیها شدت یافته بتاخت و تاز رسید و عاقبت دولت غربی روم را منقرض گردانید.